خامنه اي در تله انقلابيون

مقاله اي به قلم دكتر منشور وارسته
مواضع اخير خامنه‌اي در انکار خشم مردم جان به لب رسيده در قيام ايران، نويسنده را بر آن داشت تا هرچند فشرده به تبيين آن بپردازد.

سخنراني خامنه‌اي پنج روز بعد از شروع قيام سراسر مردم ايران، در سراسيمگي و وحشت از پيامدهاي قيام، با برچسب‌هاي ناشايست به خلق قهرمان ايران انجام شد. خامنه‌اي اقشار محرومي را که براي احقاق مطالبات خودشان قيام کردند را عوامل اجنبي و تحريک شده توسط دشمنان اسلام ناميد. قبل از هر تحليلي، اين نگرش به بحران پيش آمده، شاخص حضور استبداد و توتاليتاريسم به شکل کلاسيک آن است. همه نظامهاي خودکامه وقتي در بحران دست و پا مي‌زنند، همواره تلاش دارند تا نارضايتي اجتماعي را به عوامل خارجي منسوب کنند. بدينگونه هم براي نيروهاي سرکوبگر خود روحيه بخرند و هم بدليل توهم ناشي از قدرتنمايي کاذبي که دارند، تصور کنند که نظامشان با ثبات است. انکار واقعيت از مختصات ماهيت مستبدين است. در انقلاب ضد سلطنتي ۵۷، شاه و ايادي او نيز همين اتهامات را به ملت مي‌زدند. بخاطر بياوريم که ازهاري نخست وزير حکومت نظامي شاه، شعارهاي ملت را نوار ساختگي که از بلندگوها در بام خانه ها پخش مي‌شد، نام نهاد. در پاسخ وي، مردم شعار مي‌دادند که "نوار که پا نداره". که تبديل شد به طنز در دوران انقلاب. اگر به سرنوشت ديکتاتورها نظري بياندازيم مشاهده خواهيم کرد که به منظور انتقال بحرانهاي داخلي به بيرون از محدوده حاکم، عامل خارجي بهترين محمل است. البته سخنان ولي‌فقيه نظام، تودهني خامنه‌اي به شرکاي خارجي‌اش نيز بود. آنهايي که چشم دوخته تا از کيسه گشاد رهبري سهمي ببرند را در تنگنا قرار داد. نقض حقوق شهروندان با توسل به سرنيزه، قطعاً از ديد ناظران بين‌المللي پنهان نيست. حتي اروپاي مماشاتگر و استمالت جو نيز مجبور است در محاسبات خود تجديد نظر کند.
امّا وجه ديگر اين نوع نگرش به صحنه و قيام توده‌ها، استفاده از سرکوب عريان است. وقتي خامنه‌اي با وقاحت و بي‌شرمي مردم را دست‌نشانده اجنبي مي‌خواند که دشمن اسلام (اسم مستعار ولي‌فقيه) و مسلمين‌اند، چراغ سبز به پاسداران ظلمت و تباهي مي‌دهد که سرکوب کنيد. به موازات موضعگيري خامنه‌اي، رئيس دادگاههاي انقلاب در تهران با قساوت و ترس ناشي از سرنگوني کاخ ولايت، اظهار مي‌دارد که حدود ۴۵۰ نفر در تهران دستگير شده‌اند که حکم آنها احتمالا اعدام است (خبرگزاري تسنيم- ايوينينگ استاندار لندن، ۲ ژانويه ۲۰۱۸). جوهر استراتژي رژيم براي حفظ بقا در همين است. براي حفظ نظام با عنايت به تجربه سلف خودش خميني که فرمان قتل‌عام زندانيان سياسي در سال ۶۷ را اعلام کرد، اکنون نيز بايستي با تاکتيک سرکوب عريان کشتار کرد و رحم نکرد. اين سياست البته محکوم به شکست است و در اوج ورشکستگي سياسي اتخاذ شده که بطور قطع از ديد جامعه جهاني پنهان نيست. چراکه:
شرايط و دوراني که قيام ايران شکل گرفته با سالهاي ۶۷ و ۸۸ قابل قياس نيست. در فرانسه، لوموند ۲ ژانويه ۱۸ در مطلبي با عنوان انقلاب ديگري رژيم ايران را تهديد مي‌کند نوشت:‌ "استفن دودوآنون محقق در مرکز تحقيقات ملي فرانسه، شرايط ايران را تجزيه و تحليل مي‌کند و آن را ”يک انقلاب“ مي‌نامد اين محقق مي‌گويد حکومت اسلامي در برابر تظاهرات اعتراضي که در اين کشور ابعاد سراسر يافته کاملاً غافلگير شده است. آنچه در ايران امروز مي‌گذرد يک انقلاب به‌معناي حقيقي کلمه است. رويدادهاي جاري ايران يک انقلاب بزرگ ملي است که در بيش از چهل شهر اين کشور به‌طور همزمان جريان دارد و مستقيماً و به‌طور راديکال رأس حکومت اسلامي را نشانه گرفته است. اين ويژگي، نقطه تمايز انقلاب جاري ايران در قياس با جنبش سال ۸۸است". لوموند افزود: «به گفته پژوهشگر فرانسوي، توده‌هاي اصلي انقلاب حاضر در ايران را مردم پابرهنه محلات و مناطق فقيرنشين تشکيل مي‌دهند و در اين معنا مي‌توان گفت که رژيم جمهوري اسلامي دچار يک فروپاشي اجتماعي و ايدئولوژيک شده و بدون شک انقلاب جاري، اين رژيم را به خطر انداخته است. در قياس با جنبش سال ۸۸ اين بار کليه اظهارات مقامات رژيم نشان مي‌دهد که اردوي ترس تغيير کرده است: آن که مي‌ترسد حکومت است، نه مردم».

شمه ای از خروار- درباره خوکچه ای که به جهنم سلام گفت!

كاظم مصطفوينوشته اي مستدل و روشنگر و آموزنده از شاعر و نويسنده مجاهد حميد اسديان (كاظم مصطفوي) در باره خيانت در دنياي سياست و مبارزه و انقلاب.
خائنان، مطرودان،
 درهم شکسته و،
          حقير.
با تاول زخم نهفتة يهودا در روح،
و غربيلهاي براي آن کس که دشنة خونچکان را 
با آستين سفيدش پاک ميکند،
گونه هاي سرخ از غازة بي شرمي را ميآرايند.

ورودي:
در ايام صباوت، يعني زماني که تازه سر از تخم در آورده و در فضاي روشنفکري دهه ۱۳۴۰ نفس مي کشيدم، براي اولين بار رمان کوتاه کافکا به نام «مسخ» را خواندم. تا مدتها گيج و مبهوت بودم که چرا و چگونه مي شود يک آدم تبديل به عنکبوت يا سوسک شود. اين «بهت» تنها ناشي از قدرت شگفت انگيز کافکا در نوشتن نبود. خود مقوله «مسخ» برايم تازه و بديع بود. از آن پس هم، که يادم نيست چند بار بوده است، هر بار که اين رمان کوچک را خوانده ام برايم تفکر برانگيز بوده و با انبوهي سؤال مواجه شده ام.
maghalat 9fa8f
در ادامه، نمايشنامه اي از «اوژن يونسکو»، نمايشنامه نويس روماني الاصل که از بزرگان تئاتر پوچي است، خواندم به نام «کرگدن». نمايشامه عجيبي است. اين بار نه يک نفر که اهالي شهري يک به يک تبديل به کرگدن مي شوند. پوستها سخت مي شود و شاخي بر پيشاني ها مي رويد. برخورد افراد متفاوت است. کرگدن شدگان در ابتدا سعي در پوشاندن مسخ خود دارند. بعد به مسخ شدن خود عادت مي کنند؛ و برخي از تسليم شدگان به کرگدن، خود براثر مرور زمان، کشف مي کنند که کرگدن موجود آن چنان نفرت انگيزي هم نيست! و عده اي هم از زيبايي هاي کرگدن مي گويند! کار به جايي کشيده مي شود که تمام اهالي تبديل به کرگدن شده اند الَا يک نفر. يک نفر به نام برنژه که اتفاقا جلنبرترين فرد شهر هم هست و در شادخواري گوي سبقت از همگان ربوده اما تسليم نمي شود و انسان مي ماند.


آغاز شناخت ديگري از مسخ شدگان:
بعدها در زندان شاه با معنا و انواع ديگري از مسخ شدگي انسان مواجه شدم. تا قبل از زندان اين مقوله برايم بيشتر يک مقوله فلسفي بود. ولي در زندان موجوداتي را يافتم که مسخ شده کامل بودند و نوع جديدي از «تبديل انسان به حيوان» را نمايندگي مي کردند. برادر مسعود در يکي از آموزش هايش به ما سفارش کرد تا کتاب جهاني از خود بيگانه را بخوانيم. کتاب را شادروان دکتر حميد عنايت نوشته بود. استادي فاضل و آگاه که گويا در دانشکده حقوق استاد خود برادر مسعود بوده است. بعد از خواندن کتاب برادر مسعود در ادامه آموزشش آيه «لاتکونوا کالذين نسوا الله فانساهم انفسهم...» (سوره حشر آيه ۵۹) را برايمان تفسير کرد و به عنوان مثال از مسخ نوع خاصي از انسانها صحبت کرد و آيه «کونو قرده الخاسئين...»(سوره بقره آيه ۶۵) را شرح داد؛ و من، همچنان غرق در هفت توي معناي آيات قرآني، تازه تازه مي فهميدم که «قضيه» بسيار عميق تر از يک درک و دريافت فلسفي و روشنفکري است. «ني» مولوي که از اصل خود بريده شده بود را که خوانده ايم. تمام داستان انسان در يگانه شدن با خود و جهان بي انتهاي بيرون از خود است. داستان وصل و قطع انسان از ذات انساني خود است و بعد مسخ شدني که انواع دارد و شدت و ضعف. براين اساس بعد از تفسير برادر مسعود بوزينگاني که بر منبرها ورجه ورجه مي کنند براي من هيچگاه نه تنها جاذبه نداشتند که اتفاقا آنها را زيانکاران بزرگ مي ديدم. (به اين موضوع در جاي ديگر همين نوشته دوباره خواهم پرداخت)
بررسي فلسفي يا جامعه شناسانه و يا روانشناسانه مقوله از خودبيگانگي و يا مسخ انسان به طور کلي موضوع سخن ما نيست. بلکه در اين نوشتار روي مسخ شدگاني متمرکز هستم که به قول ميلان کوندرا «از صف خارج مي شوند و به سوي نامعلوم مي روند»(تعريف کوندرا از خيانت). من اضافه مي کنم کساني که از صف خارج مي شوند و در صف نوبت اجازه از يهوداي اسخريوطي به جهنم سلام مي کنند. اين جماعت علي الحساب تا ويزاي ورود از يهودا برايشان صادر شود کارشان کاسه ليسي زبونانه براي سبقت از همگنان خود براي لجن مال کردن ارزشهاي انساني و انقلابي است. همين جا اضافه کنم که جانوران نوع اخير با مسخ شدگان نوع کافکا و يونسکويي بسيار متفاوت هستند. «گرگور سامسا» مسخ شده در رمان کافکا يک قرباني قابل ترحم است؛ و خودش در فلاکت خودش نقش ندارد. از اين نظر ترحم ما را برمي انگيزد و خشم مان، به عنوان خواننده، متوجه شرايط و مناسبات اجتماعي مي شود. مناسباتي که يک انسان را له مي کند و از «جانشين خدا بر روي زمين» يک عنکبوت منزوي با امحا و احشايي بيرون زده مي سازد...درحالي که خائنان نفرت انگيز هستند و حرفها و نوشته هايشان تهوع آور است.
در نخستين مرحله از شناخت خائنان که همان جانوران و مسخ شدگان عالم سياست و انقلاب هستند سران خيانتکار حزب توده را مجسمه عيني و گوياي خيانت شناخته بودم؛ و هر چه که گذشت دريافتم شناختم درست ولي چقدر سطحي بوده است. شنيدم که فدايي قهرمان مسعود احمدزاده گفته است «مبارزه مسلحانه، هم استراتژي هم تاکتيک» را براي روشن کردن مرز انقلابيون مارکسيست با خيانتکاران توده اي جماعت نوشته است که مثل بختک بر «چپ» ايران کاري به جز ضربه زدن نداشته اند. به گفته شادروان دکتر غلامحسين ساعدي توده اي هاي خيانت کرده، حيواني بودند که وقتي نفسشان به هر زميني مي خورد هفت سال علف سبز نمي شد؛ اما آنها در مسير انحطاط خود تا قبل از ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ هنوز به مرحله «خيانت» نرسيده بودند. آنها تا آن مقطع اشتباهات فراواني داشتند. مي شد با آنها مخالف يا موافق بود. مي شد به آنها مارک وابستگي، يا هر چيز ديگري، زد؛ اما از فرداي ۲۸ مرداد تعريف آنها در يک کلمه شد «خائن»؛ و اين، دو کيفيت کاملا متفاوت است. اين خيانت بزرگ ملي مبناي خيانت هاي بعدي آنها در سالهاي بعد شد. به تأييد «انقلاب سفيد» شاه پرداختند، و به عنوان يک مانع جدي در برابر جنبش مسلحانه عليه شاه موضع گيري و کارشکني کردند، و بزرگترين و فدارکارترين سازمان چپ ايران را شقه کردند، بعد هم در زمان خميني با علم کردن دعواي «ارتجاع و ليبرال» به جاسوسي براي خميني پرداختند؛ و به اعضا و هوادارانشان دستور دادند که به مثابه يک کادر اطلاعاتي خميني خانه هاي مجاهدين و بقيه گروههاي مبارز را لو بدهند. آخر سر هم خود قرباني جلاد شدند و سر از تلويزيون آخوندي در آوردند؛ و اين مسير گريزناپذير انحطاط محصول همان خيانت شان به مصدق و مردم ايران بود. خيانتي که هيچگاه لکه ننگ را از پيشاني سياه شان پاک نکرد. همين قضاوت را مي توان در مورد کاشاني کرد. همه مي دانند که کاشاني فردي مرتجع و بسيار خودخواه و مقام پرست بود؛ اما همين فرد مرتجع تا قبل از ۲۸ مرداد يک مرتجع بود و بعد از اين که با سرلشکر زاهدي به ويرانه خانه مصدق رفت تبديل به يک خائن شد؛ يعني در يک دادگاه فرضي اولين سؤال از او اين نيست که چرا افکار ارتجاعي داشته است يا مقام پرست بوده و يا هزار و يک درد و مرض ديگر داشته است. اولين سؤال اين است که چرا به مصدق خيانت کرد و تقاضاي اعدام او را از شاه کرد؟ بعد از اين سؤال است که تازه راه باز مي شود تا افکار و خصلتهاي او را نقد کنيم.

ANALYSIS: New US policy pushes Iranian regime to the brink


  On October 13, 2017, Donald Trump announced his new policy against the destabilizing behaviour of the Iranian regime in the Middle East, particularly its missile activities. 


This new US policy, unlike its previous ones that ignored the will and interest of Iranian people over the past 60 years, is surprisingly beneficial for the Iranian people.
 Iranian destabilization policy 
The important countries in the region (particularly Saudi Arabia and Egypt), who have always been concerned about the destabilizing activities of the Iranian regime in the Arab world, have strongly welcomed the new US policy and have  emphasized on making the Middle East a region without weapons of mass destruction and one of respect for principles of good neighbourliness.
 The Iranian opposition movement led by Maryam Rajavi is 
leading the campaign to isolate the regime in Tehran. It has welcomed the new strategy of the White House that rightly delegitimizes the Iranian regime. Rajavi has called on Trump and the international community to now work toward "the ultimate solution” — the overthrow of the regime and establishment of freedom and democracy in Iran. 
The new US policy is targeting at the heart of the Iranian regime by refusing to give approval to the nuclear deal and by designating the Iranian Revolutionary Guard Corps (IRGC) on the list of terrorist organizations. This policy has brought joy to the people of Iran and the region and fear to the regime and its appeasers.
 According to the Washington Post the strategy marks an important change in US policy on the Middle East, which marks a shift from focusing exclusively on war against ISIS and towards the end of Iran's expansionism in the region.
 The practical steps taken by the White House in carrying out this policy include the visit by US Secretary of State to Saudi Arabia and other countries in the region, imposition of sanctions on Hezbollah for being the military wing of IRGC in Lebanon and sanctions on companies, financial institutions and individuals related to the regime’s ballistic missiles programs. 
The main goal of the US is to clip the wings of the Iranian regime and cut down its hydra-like tentacles in the region.

سياست جديد آمريکا رژيم ايران را به سمت پرتگاه سوق می دهد


DMChXNhW0AEQD8v.jpgدونالد ترامپ روز جمعه ۱۳اکتبر (21مهر ۹۶) استراتژی جدید کاخ سفید در قبال سیاست بی ثبات کننده رژیم ایران در منطقه و فعالیت های موشکی اش اعلام کرد. این استراتژی برخلاف ۶۰ سال گذشته که همواره سیاست کاخ سفید در حمایت و همسویی با رژیم های دیکتاتوری و بر علیه منافع مردم ایران بود به نحو بی سابقه ای در حمایت و هم سویی با مردم ایران است.  کشورهای مهم منطقه بویژه عربستان و مصر که همواره نگران سیاست های بی ثبات کننده رژیم ایران و دخالت های این رژیم در امور داخلی کشورهای عربی بوده اند با تاکید بر خاورمیانه عاری از سلاحهای کشتار جمعی و احترام به رعایت  اصل حسن همجواری  از استراتژی جدید رئیس جمهور آمریکا قویا استقبال کردند.

جنبش اپوزسیون ایران به رهبری مریم رجوی  که پرچمدار سیاست منزوی کردن رژیم ایران است. ضمن استقبال  از استراتژی جدید کاخ سفید که تاکیدی بر عدم مشروعیت رژیم ایران است خواستار حمایت از تغییر رژیم توسط مردم ایران شد. 
'' او گفت ترامپ و جامعه بین المللی باید در حال حاضر به سمت "راه حل نهایی: سرنگونی رژیم و ایجاد آزادی و دموکراسی در ایران" عمل کنند.
استراتژی جدید آمریکا که با عدم تایید برجام توسط دونالد ترامپ و قرار دادن سپاه پاسداران در لیست تروریستی قلب  و شریان های اصلی رژیم ایران را نشانه گرفته است. با ابراز خوشحالی مردم ایران و منطقه از یک سو و با ابراز نگرانی و وحشت رژیم ایران و حامیان سیاست معامله و تعامل با این رژیم از سوی دیگر روبرو گردید.
به نوشته واشینگتن پست«شروع این استراتژی یک تغییر مهم در سیاست آمریکا در خاورمیانه است که از تمرکز صرف روی جنگ با داعش فاصله می‌گیرد و به‌سمت تلاش برای عقب راندن گسترش ایران در منطقه حرکت می‌کند.»
گامهای عملی در راستای پیش برد این استراتژی با هماهنگی دستگاههای اداری کاخ سفید و سفر وزیر خارجه آمریکا به عربستان و کشورهای منطقه و قعطنامه های تحریم حزب الله لبنان به عنوان شاخه نظامی سپاه پاسداران در لبنان و جلوگیری از برنامه موشک های  بالستیک قاره‌پیما که  شرکتها، بانکها و اشخاص ایرانی و  غیر ایرانی را که از برنامه تسلیحاتی غیرقانونی این رژیم حمایت می‌کنند را  تحت فشار می‌گذارد آغاز گردیده است که هدف از آن به گفته رکس تیلرسون «قیچی کردن بالهای رژیم ایران» و به عبارتی جمع کردن دست و پای این اختاپوس از منطقه است.

How one woman is leading the opposition against the Iranian regime

While media outlets in Iran are speaking about “the end of the revolution, sense of despondency among revolutionaries and the disregard of Khomeini”, Khamenei has proven incapable of controlling the regime, which is riddled with internal dissensions and crises. In addition, the regime is so chauvinistic that it could not include a single woman in the new cabinet of Hassan Rouhani.
Meanwhile, Iran’s opposition-in-exile celebrated its 52nd anniversary on September 6, where its congress elected a woman as its new Secretary General.
A movement based on values
The PMOI (People Mojahedin Organisation of Iran) is the strongest and most unique movement in contemporary history, where a woman holds the reins of leadership, and the central council of this organization consists of thousands of women.
This PMOI congress, which has several thousand members in Albania, France, Germany, London and Sweden, elected Ms. Zahra Merrikhi as the new Secretary General for the next two years.
Zahra Merrikhi now heads a movement whose members adhere to the view that humans are equal and only those are superior to others who imbibe and practise higher human values, take on righteous responsibilities and dedicate their lives to the good of all people.
In her speech to members of the Mojahedin, Zahra Merrikhi described the PMOI as “an important academy for human relations, a society with the noblest of emotions, as well as political and social responsibility.”
This movement seeks to create a human society that safeguards national and collective interests, a society where people think about each other and are helpful to one or another, a society which — according to Iran’s well-known poet Ahmad Shamloo — “is full of kindness and beauty, and every human being develops fraternal feelings for other human beings.”

رمز شادابی و استواری مجاهدین خلق ایران

در سپهر سیاسی اجتماعی ایران ۵۲ سال پیش جنبشی طلوع کرد که زاییده ی تاریخ مبارزات این سرزمین از مشروطه تا آن زمان بود. بویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد و یاس و نومیدیی که بر فضای روشنفکران آن روزگار سایه افکنده بود سقف و افق فعالیت های سیاسیون  فعالیت های  رفرمیستی و پارلمانتاریستی بود که  جبهه ملی و نهضت آزادی آن را نمایندگی می کردند. محاکمه سران این نهضت و محکومیت آنها و پایان اینگونه فعالیت ها راهی را پیش پای جوانان روشنفکر و پرشوری که به این نهضت پیوسته بودند گشود که رهروان آن دو جنبش چریکی مجاهدین و فدایی ها بودند که از صادقترین و فداکارترین فرزندان مردم ایران محسوب می شدند و راه و رسم و مبارزه و جانبازیهای آنان این حقیقت را مهر تایید زد.
در این رابطه و در پیوند با ۵۲ امین سال تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران آقای  دکترمنشور وارسته از متحدین این سازمان و از اعضای شورای ملی مقاومت ایران مقاله ای با عنوان «رمز شادابی و استواری مجاهدین خلق ایران» نوشته اند که ذیلا از نظر میگذرد:
«با آغاز پنجاه و سومین سال تأسیس سازمان مجاهدین خلق ایران، فرصت را مغتنم شمرده به طرح این سؤال می پردازم که به راستی رمز پایداری سازمان مجاهدین خلق ایران در مصاف با دو دیکتاتوری شاه و شیخ و بخصوص ایلغار آخوندی و متحدین خارجی اش چیست؟

سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایرانبا تأملی بر تاریخ پربار سازمان مجاهدین خلق طی بیش از نیم قرن گذشته، آنچه قبل از هر چیز قابل تعمق و تقدیر است، پافشاری و استواری بر آرمان آزادیخواهی و کوشش در محو استبداد (از جنس شاه و شیخ) از کشور ایران بوده است.
با عنایت به حجم تهاجمات سیاسی- تروریستی علیه مجاهدین خلق، به ویژه از زمان آغاز حکومت ملاها، چه در بعد داخلی و چه در ابعاد جهانی، به جرأت می‌توان گفت که هیچ نیروی سیاسی را یارای مقاومت در مقابل آن نبوده؛ اما این فرزندان زنده‌یاد مصدق، سودایی جز سرنگونی رژیم پلید آخوندی در سر و دل نداشتند. به‌حق که در نبرد بین انسان‌های پایدار و روزهای دشوار، این انسان‌های پایدار هستند که می‌مانند و روزهای دشوار که می‌روند. انسان‌های فرهیخته و تراز نوین که به ندای وجدان‌های بیدار خود پاسخ داده و با قبول همه نوع ابتلائات، بی هیچ چشم داشتی در قبال منافع حقیر مادی و بجای تسلیم و وادادگی در مقابل اهریمن ارتجاع، مصمم و پرصلابت فریاد آزادی‌خواهی سر داده و پرچم مردم‌سالاری و حق‌طلبی را به اهتزاز درآورده‌اند. «جان ماکسول» می‌گوید: کسی که پا را از مرز زندگی عادی فراتر می‌نهد، آرزویی بزرگ در دل دارد. چه آرمانی والاتر از اینکه این قاصدان آزادی، جز استقلال و آزادی برای میهن نمی‌خواهند و با پایداری بر آرمانشان باعث برانگیخته شدن خشم استبداد دینی و حسادت مغرضان و ورشکستگان سیاسی مدعی؛ که از درون مایه‌ای حقیقی بی‌بهره‌اند، شدند. آنهایی که دستی در آتش دارند و مبارزه علیه ارتجاع دینی را خوب فهم می‌کنند، به‌خوبی درک می‌کنند که ذره‌ای از فشارها و تضییقاتی که طی این ایّام علیه مقاومت اعمال گردید می‌توانست به تلاشی هر نیروی سیاسی بیانجامد. آرتور کلارک نویسنده انگلیسی (۲۰۰۸-۱۹۱۷) به درستی اظهار میدارد که: تنها راه کشف ممکن‌ها، رفتن به ورای غیرممکن‌هاست. روزی که آقای مسعود رجوی، مسئول شورای ملی مقاومت و رهبر مجاهدین خلق ایران در مقابل خمینی ایستاد و با شجاعت قانون اساسی ولایت‌فقیه را خلاف روح دموکراسی و آزادیخواهی تفسیر نمود و با قبول تمام ریسک‌های متصور به سینه خمینی دست رد زد، عمق اعتقاد این سازمان به مقوله آزادی و تنفر از ارتجاع دینی را به نمایش گذاشت. با این تصمیم تاریخی، سنگ بنای جنبشی را بنا نهاد که با دو هدف بزرگ تاریخی قدم در میدان مبارزه نهاد:
الف: محو ارتجاع دینی زیر چتر اسلام و برانگیختن آزادگان به قیام علیه دین‌فروشان حاکم بر ایران.
ب: برقراری نظامی سکولار و دموکراتیک مبتنی بر موازین اعلامیه جهانی منشور حقوق بشر.
بدینگونه هویت آزادیخواهانه آقای رجوی و تمام یاران ایشان در سازمان مجاهدین برجسته شد.
از آن به بعد شاهد بزرگترین و سهمگین‌ترین نبرد میان دو طیف غاصبان حق حاکمیت مردم ایران و قاصدان آزادی و مردم سالاری ایران هستیم. بیش از سی و شش سال است که این نبرد ادامه دارد.

Why the #Iranian regime is incapable of reforming from within


The unprecedented strength of the Iranian opposition People’s Mojahedin Organization of Iran (PMOI/MEK) in Paris and Albania has severely alarmed the Iranian regime. It has also raised a pertinent
question, can the Iranian regime be reformed within?

The signs so far are not encouraging. Tehran sent its foreign minister, Mohammad Javad Zarif, to Paris to prevent the annual gathering of opposition figures. As French officials found the regime’s position very weak, they ended up signing a contract for the benefit of the French oil giant Total.

Hossein Shariatmadari, editor-in-chief Kayhan daily, known as the mouthpiece of Iranian Supreme Leader Ali Khamenei, wrote an article titled “Humiliated and Rewarded”, which mentioned the Total contract being signed at the same time as the PMOI gathering in Paris.

“The remarks of former French foreign minister Bernard Kouchner at a PMOI meeting one day after Zarif’s return from France is another sign of the French government's insistence on humiliating our nation,” he wrote.