نکته اول: درياي مازندران
به مناسبت راي دادن جناب خاتمي در انتخابات يا همان "انتصابات ولايتمدارانه" که در خوشبينانه ترين حالت حمايت عملي مجدد ايشان ازمسيري است که کشور از آن ميگذرد، بسياري سخت بر ايشان شوريدند که چرا راي دادي و چرا رژيم را همراهي نمودي!
به همين مناسبت صحبتهاي فراواني شد و مجددا سرگذشت خاتمي از ابتدا تا بحال، و موضعگيريها و عملکردش مرور شد که قصد ورود به آن را ندارم. چون به نظرم رسيده که چند نکته در اين ميان مورد بي مهري قرار گرفته است، خواستم توجه هموطنان محترم را بدان جلب نمايم.
سهم ايران از درياي مازندران
موضوع سهم ايران از درياي مازندران از آنجاست که در قرارداد 1940 بين ايران و اتحاد شوروي درياي خزر را درياي "ايران-شوروي" قلمداد کرده است و درصدي ذکر نشده. اما کشف اين مطلب ثقيل که سهم ايران از درياي مازندران 20% بوده در زمان خاتمي رخ داد. که البته دولتهاي بعدي آن را کمتر هم کردند.
عبارت "ايران-شوروي" از ديد دولت جناب خاتمي نشانه 20% سهم ايران به مناسبت وجود پنج کشور بر ساحل آن است !!!! ماشاء الله بر اين هوش و درايت. يکي از مواردي که شانس زيادي آورديم، اين بود که کشور هاي حاشيه اين دريا به 20 افزايش نيافت. چون احتمالا براي اينکه آب کافي به همسايگان بخشش کنيم، بايد ساحل دريا را هم ميداديم.
مطمئنا دولت خاتمي در اين خصوص کار نتيجه بخشي به نفع منافع ملي انجام نداد، اما قطعا از منابع و منافع ملي به نفع پايداري نظام ولايت فقيه از طريق معاملات سياسي و غير سياسي با روسيه و غرب هزينه نمود.
آيا خاتمي و تيم مشاورانش توانائي کشيدن اين مسئله حقوقي به مراجع بين المللي قضائي را نداشتند؟
ايا ايران سابقه شکايت به مراجع بين المللي براي احقاق حقوق پايمال شده خويش را داشت؟ بله. دو مثال ساده آن يکي مسئله آذربايجان و ديگري نفت.
اينکه چرا خاتمي و تيم مشاورانش چنين کاري را نکردند و چه معاملات سياسي با غرب و روسيه داشتند که به بهاي خاک و آب و منابع دريائي و انرژي اين سرزمين مي ارزيد را بهتر است از واگذارانش، خاتمي و دوستانش، بپرسيد.
اين بخشش از کيسه چه کساني بود؟؟ براي حفظ ميهن؟؟ يا حفظ نظام؟؟ ايا هيچ راهکار بدون خشونت ديگري پيش پا نبود؟؟ حتي شکايت هم به مجامع بين المللي نميشد کرد؟؟
نام واگذاري اين بخش از مام ميهن به بيگانگان چيست؟؟
من شخصا بسختي مخالف تجزيه طلبي هستم. اما علت اصلي تجزيه طلبي را وجود سياستهاي سرکوبگرانه و غير انساني جمهوري اسلامي ميدانم که زمينه ساز اين مدل تفکرات جدائي طلبانه است. براي هر منطقه اي هم گروهي ميهن دوست غالبا به اسم "مستقل" جمع شده و در زير لواي مخالف با تجزيه طلبي، تجزيه طلبان را ميکوبند. تا اينجاي کار فرضا قبول. تعجب اينجاست که اين سينه چاکان ميهن که در سايتها و مقالاتشان ظاهرا مام ميهن را پاس مينهند، کمتر ديده شده که از ستم جمهوري اسلامي بر اقوام گوناگون مطلبي بنويسند. ظاهرا براي مام ميهن دل ميسوزانند، و در وصف خليج هميشگي فارس مطلب مي نويسند که اي واي !!!! کلمه "فارس" عربيست، حتما بگوئيد"پارس". حتما. درست، خليج پارس. اما تا کنون مطلبي در مورد درياي مازندران ننوشته اند. ميهن پرستان دروغيني که خيانت را با امثال خاتمي همسفره شدند و کشور را در راستاي نگهداري نظام ولايت فروختند و شرف نداشته شان هم نگزيد. براي من، مستقل بودن يا نبودن اين به اصطلاح ميهن دوستان به ميزان حمله آنها به سياستهاي کثيف جمهوري اسلامي به عنوان بزرگترين پايمال کننده حقوق مردم و اقليتها، و بزرگترين محرک تجزيه طلبي از يکسو و ميزان دلسوزي آنها بر درياي مازندران و از دست رفتن حق حاکميت ملي از آن، ملاک و معيار است. چه بخشش درياي خزر به بيگانگاه در راستاي منافع نظام ولايت بوده و ولايتمداران، عملا اعتراضي بدان نميکنند. اينها علت را رها کرده و تنها در پي معلول هستند. اين ميهن پرستان غير مستقل نيز عموما به اين ترتيب تحت لواي ميهن دوستي، مخالفان جمهوري اسلامي را ميکوبند بدون اينکه کوچکترين ايرادي بر رژيم بگيرند. شرم بر اين ميهن دوستان دروغين باد که از سوي سربازان گمنام سازماندهي مي شوند.
بيشتر به جهت آنکه بتوان مقايسه اي نمود از سهم 50% که وقتي با بخشش خائنين حاکم به 20 % رسيد، تا چه حجم مواهب اين ملت بيچاره را براي در قدرت ماندن بيشتر به تاراج سپردند. کسي هم اکنون از خاتمي نميپرسد که چرا؟؟ کثافتکاري دولت احمدي نژاد که آنرا به 11-13 درصد رسانيد، از خيانت دولت خاتمي به منافع ملي نميکاهد
درياي مازندران و ابعاد آن در مقايسه با وسعت ايران
مقايسه نسبي 50% ،20% و 10% از درياي مازندران با ابعاد کشور. براستي از 50 تا 20 در حد واگذاري چند استان به بيگانگان است؟
در زمان رياست جمهوري آقاي خاتمي، تماميت بحري کشور را رسما مورد عنايت قرارگرفت و ايشان با خفت و خواري هر چه تمام و در عين حال با افتخار (که تنها از ملبسان به لباس روحانيت و هم پالکيهايشان بر ميايد) آن را در زمينه عملکرد خويش ثبت نمود
در خاتمه ياد آوري کنم از آنجا که که در قرارداد 1940 بين ايران و اتحاد شوروي درياي مازندران را درياي ايران-شوروي قلمداد شده، تا قبل از فروپاشي شوروي حتي بعد از آن تا مدتها در کتب درسي هم سهم ايران از درياي مازندران 50% ذکر ميشد تا اينکه دولت خاتمي اين کشف 20% را انجام داد.از اين نکته ياد حرام بودن ماهي ازونبرون افتادم که درگويا در طول تاريخ بدليل بدون فلس بودن، حرام بود. اما از آنجا که منافع اقتصادي حاصل از تجارتش قابل چشم پوشي نبود، مدتي پس از انقلاب کشف شد که گويا دمش فلس دارد (گفتند که علما با ذره بين و ميکروسکوپ متوجه فلس روي دم آن شدند) و گوشتش از حرام بودن خارج شد.
آقاي خاتمي، آنکه تو، شخصيت و سابقه ات را در وفاداري عملي به نظام را بشناسد، از راي دادنت تعجب نميکند.
برو اين دام (اصلاحطلبي) را بر مرغ دگر نه.
نادر امينيان