امروز يکي از بهترين روزهاي زندگيم بود, نسرين عزيزم!




امروز يکي از عزيزترين افراد زندگيم از اشرف بهم زنگ زد ، کسي که اگه يه روزي کسِ ديگه ايي بهش ميگفت خاله ديوانه وار حسوديم مي شد. .کسي که وقتي بچه بودم سه ماه تابستونو پيشش مي موندم و اگه به بچه هاش بيشتر از من توجه ميکرد ديوانه وار حسوديم ميشد.  کسي که سرِ نشستن و خوابيدن پيشش با ديگران دعوا ميکردم.  کسي که به خاطر زيبا بودن ، مهربون بودن ، بي نظير بودنش هميشه ديوانه وار بهش حسوديم ميشد.  کسي که بي همتاترين بود برام و هست. کسي که در تمام عمرم بوي دايي سعيد و برام هديه مياورد.  کسي که هنوزم برام بي همتاست و وجودش باعث افتخار و مباهاتِ من و خانوادمِ است.
خاله عزيزم ، نسرين بي همتا ،
  اگه من روزي گفته باشم که سياسي نيستم,  به اين خاطرِ که به اعتراف من ، سياسي کسيه که مثل تو  تو اشرفِ و  مثل تو و امثال تو از جون و مالش گذشته و داره بي مهابا مبارزه ميکنه و من يک تار موي شما نمي شم.
عزيزترينم سياسي کسيه که مثل دايي سعيد عزيزم جونشو در راه آزادي وطنش از دست داد و يک عمر افتخار شد براي يک ملت نه مني که فقط يه مدت رفته تو تظاهرات و زندان ، بعدش بياد و ادعاي سياسي بودن بکنه و با شئير کردن چند مطلب تو فيس بوک و غيره ادعاي دونستن و سياسي بودن بکنه ! 

درسهاي رنگين کمان بيشماران....


مهمترين اين درسها تاکيد درست بر کانون ستيز، تضاد عمده و شعار اصلي است.

درسهاي رنگين کمان بيشماران در سراسر جهان, مقاله اي است به قلم آقاي مهدي  سامع, نماينده و سخنگوي سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران در شوراي ملي مقاومت ايران
آقاي سامع مسئول كميسيون صنايع اين شورا مي باشند.  وي فارغ االتحصيل رشته مهندسي در صنايع سنگين و از اعضاي اوليه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران و از ياران شهيد دلاور بيژن جزني است.
مهدي سامع از زندانيان سياسي  در زندانهاي رژيم شاه مي باشند كه به مدت  10 سال در زندان و اسارت بودند. سامع با قيام ضد سلتنتي مردم ايران در سال 1357 از زندان آزاد گرديد.



جهان ما در آستانه تحولات عميق و شگرفي قرار گرفته است. انقلابها در کشورهاي عربي و شمال آفريقا و جنبش برآشفتگان و اشغال وال استريت مُهر خود را بر دومين دهه قرن بيست و يکمين مي زند. کارل مارکس در جايي گفته است؛ وجود انسانهاي رنجديده اي که فکر مي کنند و انسانهاي متفکري که رنج مي برند با اين دنياي دَد مَنش و بي اثري که مايه لذت بعضي افراد مبتذل و با فکر محدود است، به ناچار وارد ستيز مي شود. از زماني که مارکس چنين سخناني را بيان کرد تا امروز که جهان ما دستخوش رويدادهاي بزرگي است، بارها ستمکشان عليه ستمگران قيام کردند و همچنان اين ستيز براي آزادي و برابري ادامه دارد و اکنون ما شاهد صداي حق طلبانه مردم جهان هستيم که با جنبشها و قيامهاي خود تاريخ قرن بيست و يکمين را در خيابانها مي نويسند.

با رويش ناگزير جوانه چه مي كنيد؟


ببين سر سبزو خوشرنگ و برومندم
ببين پر برگ و پر شاخ و تنومندم
اگر چه زخمی از کين تبر داران ، وليکن ريشه در خاکم
چُنين ام من ، شکوهمندم

گيرم که در باورتان به خاک نشستم
و ساقه های جوانم از ضربه های تبر هاتان زخم دارد
با ريشه چه ميکنيد ، چه ميکنيد ؟
گيرم که بر سر اين باد بنشسته در کمين پرنده ايد
پرواز را علامت ممنوع ميزنيد
با جوجه های نشسته در آشيانه چه ميکنيد ؟
گيرم که پای خسته شبگرد با های و هوی نعره مستانه در گذر باشد
با صبح روشن پُر ترانه چه می کنيد ؟ چه مي کنيد ؟
گيرم که ميزَنيد ، گيرم که میبُر يد ، گيرم که ميکُشيد
با رويش ناگزير جوانه چه می کنيد ؟
مَپنداريد که بَر بادَم که من تاريخم و يادم
چُنان با درد اين مردم عَجينم من که پنداری که فريادم که فريادم که فريادم !
شعر اين ترانه را آقاي شهريار دادور سروده اند و با آهنگي از محمد شمس  هنرمند متعهد خانم مرجان آن را با احساس و بسيار زيبا و با معني خوانده اند.

شاهکار قضاوت در دستگاه قضايي عدالت‌محور! قرعه کشي بين مظنونين براي تعيين قاتل!




روزنامه "وطن امروز" نوشت: چندي قبل مردي در ميدان انقلاب به قتل مي رسد و در اين ميان دو نفر به عنوان مظنون دستگير مي شوند هر دوي آنها معتقداند که در نزاع شرکت داشته اما قتلي مرتکب نشدند اکنون بعد از گذشت ۲ سال و به دليل مشخص نبودن قاتل ، قاضي شعبه 1156 دادگاه بعثت به قرعه‌کشي‌اي عجيب دست زد و براي شناسايي قاتل اصلي نام هر دو مظنون را روي 2 کاغذ جداگانه نوشت و در حضور وکيل خانواده مقتول، به قرعه‌کشي دست زد تا مشخص شود چه کسي بايد مجازات شود از اين به بعد قرار است در پرونده هاي اختلاس "پالام پولوم پيليش"، در پرونده هاي سياسي "سنگ کاغذ قيچي" و در پرونده هاي ناموسي "آن مان نواران" و در پرونده هاي مربوط به مواد مخدر "لي لي حوضک" مجرمين را تعيين کرده و بدست عدالت بسپرد!!! روش ديگري هم هست که قايم باشک نام داره . مظنونين قايم ميشن ، اولياء دم چشم ميگذارند هز مظنوني که اولين نفر پيدا شد همون قاتله!

دادگاه شيخ نشين «خورفكان» امارات صدور حکم اعدام براي 5 ايراني را صادر كرد


بنابه گزارش رسانه هاي رژيم اين ده نفر به جرم  خريد و فروش مواد مخدر در امارات متحده عربي  محكوم به اعدام گرديدند.
خبرگزاري دولتي ايسنا در گزارشي در اين باره مي نويسد:  دادگاه شيخ‌نشين «خورفکان» حکم اعدام 10 نفر به جرم واردات و فروش مواد مخدر در امارات متحده عربي را صادر کرد كه از اين تعداد، 5 تن ايراني و 5 تن از اتباع پاكستاني هستند.» بنابه اين گزارش  دادگاه رسيدگي به پرونده متهمان « روز گذشته با حضور چهار قاضي تشكيل جلسه داد و پس از اخذ دفاعيات متهمان، راي نهايي را صادر كرد كه اين راي براي تاييد به دادگاه عالي امارات در ابوظبي ارسال شد. 

با اين تبليغات ميخواهيد چه بکنيد ؟

 ميخواهيد يک نيرويي را که سي سال درسخت ترين شرايط زيسته است مبارزه کرده است يکسره درسنگرها بوده است . هزاران هزار قتل عام شده و مثله شده و شکنجه شده داشته است درهرشهري و هر دهي گوري از شهداي آن هست و خانواده اي دربرابر آن گور ايستاده است براي روز انتقام . خانه وزندگي و خواب و خوراک را برخود حرام کرده است حتي از زن وبچه و زندگي طبيعي گذشته است . از ده ها دانشگاه و ده ها مدرک دکتري در کشورهاي غربي گذشته است از عزيزترين کسان اش گذشته است ويکسره برروي يک اصل پافشاري کرده است و آن اصل آزادي مردم ايران اصل مردمسالاري و اصل رفاه طبقه فقير جامعه بوده است . شما با اين  تبليغات ميخواهيد چه چيزي بكنيد و چه چيزي را  اثابت کنيد ؟ 
اينکه آنها نيستند؟
 خب اينکه ممکن نيست.  زيرا هستند و خيلي هم خوب هستند.  کاملا منظم و تشکيلاتي و بارهبري و با دولت درتبعيد و بصورتي   که هيچ نيروي اپوزيسيون ايراني ديگري اينگونه نيست . برنامه هاي مشخصي براي آينده ايران آزاد دارند. اصل اولشان سکولاريسم است که از هما ن سال 60 و وقتي که شوراي ملي مقاومت را تشکيل دادند دربرنامه هايشان نوشتند.  اصل دومشان پلوراليسم است ,يعني چند صدايي و چند حزبي بودن و اصل آزاديهاي مطرح در اعلاميه جهاني حقوق بشر يعني آزادي بيان و روزنامه و حزب و تظاهرات . با اين نيرويي با اين قدرت شما چه ميخواهيد بکنيد؟!. مي خواهيد نابودش کنيد؟  آيا قدرت تان از خود خميني بيشتر است ؟ 
او نتوانست از بين شان ببرد . در اوج دجالگري و مردم فريبي اشت ونعره هاي جنگ جنگ تا پيروزي اش !
 آٌيه الله منتظري درنامه اي که به خود خميني در اعتراض به قتل عام هاي سال 67 نوشت گفت مجاهدين خلق را با کشتن نميشود از بين برد آنها فرد نيستند يک نحوه تفکر  هستند و تفکر با کشتن از بين نمي رود بلکه رشد ميکند. بنابراين خود خميني نتوانست مجاهدين را نابود کند.
 آن هم  با دسته دسته به جوخه هاي اعدام فرستادن و با شکنجه گاه هاي لاجوردي و خانه هاي امن و تجاوزات بيشمار به زنهاي مجاهد و گورهاي دسته جمعي در گورستان خاوران,  حالا سئوال جدي من از شما اين است که با اين ادا و اطوارها و هي اسم سبز ته اسم خودتان 
چسباند ن آيا ميتوانيد يک نيروي جدي سياسي را از ميدان بدر کنيد ؟ خب اينکه مسلم است که نميتوانيد . 
 بنابراين اگر ضد اين رژيم سنگسار و قطع دست و زندان و شکنجه و مال مردم خور هستيد , عقل حکم ميکند که از اين نيرو درجهت  نفي  خطر اصلي يعني جمهوري اسلامي بايد حمايت کرد, درغيراينصورت بنابراين ميشود اين را فکر کرد که شما ها اصلا درپي نابودي جمهوري اسلامي نيستيد که دراينصورت کارهايتان قابل فهم ميشود , چون بهرحال براي زمين زدن يک قدرت و يک دولت حاکم مثل جمهوري اسلامي بايد استراتژي داشت و تاکتيک داشت و منطق داشت اين کاري که شما داريد ميکنيد و هي سعي ميکنيد به مجاهدين ضربه بزنيد هيچ منطق عقلاني در پشت ان ديده نميشود کاش اهل بحث و فحص منطقي بوديد و من ميتوانستم بفهمم که کار شما چيست و براي چه اين کارها را اصلا ميکنيد وآيا دانسته اين کارها ميکنيد يا تحت تاثير تبليغات جمهوري اسلامي هستيد ؟ چون چند کلمه سبز ديد م مثل مثلا ...  سبز و .... وبرايم سئوال شد
درضمن اگر حقيقتا اهل فکر وعقل بوديد ميدانستيد که توهين و تحقير هرکس و هرنيرو برضد خودش کار ميکند يعني وقتي با کلمات زشت و توهين آميز بخواهيد يک نيرو و نفرات وابسته به آن را بکوبيدآنها بيشتر ميشوند و کساني هم هستند که بينابيني اند و لي اهل منطق و وجدان و دراين وسط طرف نيروي سرکوب شده را ميگيرند الان براي خيليها در عمل ثابت شده است , کساني که اهل منطق نيستند وفقط ميخواهند با توهين و تحقير ديگران راهشان را پيش ببرند منزوي شده اند و ديگر بسياري از نوچه ها و هوادارهاي خودشان را از دست داده اند خلاصه اش اينکه با هر هدفي که داريد وسيله اي را  انتخاب کرده ايد که ضد آن هدف است!  چون مردم نه کورند و نه کر مي بينند و ميشنوند و ميخوانند وقضاوت ميکنند و قاضياني بسيار سخت گير و بي اغماض هستند.


درضمن سي سال تمام جمهوري اسلامي با کل بسيج و سپاه و تلويزيون و روزنامه اش به همين صورت خنديد و مسخره کرد و کشت و نابود کرد به کجا رسيد ؟ آيا توانست حکومت اش را سرپا نگاه دارد و از فرو پاشي که درتقدير هر حکومت ديکتاتور و مزخرف است جان سالم بدربرد . پس چطور باز يک عده ميخواهند با مسخرگي و دلقک بازي و تحقير و توهين و بي ادبي به ديگران و کساني که همفکرآنها نيستند مثلا براي خودشان جايي باز کنند ؟
آيا بي ادبي وفحش و توهين به كساني كه اطلاع رساني  و روشنگري مي كنند و جنايات رژيم را افشا مي كنند و مطالب مورد علاقه شان را مي نويسند يا پخش مي كنند و يا تاييد و حمايت مي كنند ,  شرط انسانيت و شرط ابراز هويت و بودن شماست / آيا بودن خود را درنبودن ديگران تفسير ميکنيد؟ اينکه شدني نيست چون جامعه ايران يک جامعه رنگين کماني است هزاران نحوه تفکر درآن هست هزاران گروه سياسي از آن برخاسته اند و خواهند خاست بقول شاعر . من آنچه شرط بلاغ است با تو ميگويم - تو خواه از سخنم پند گير و خواه ملال . حالا هرچه خواستيد درون مايه خود را  كه توهين است و ناسزا برملا و قاه قاه  به طرزي مُضحك بخنديد  كه آدمي را ياد کارتون زيباي جرج جنگل مي اندازد , خنده هاي ساکنان جنگل به جورج اگر نديده ايد برويد ببينيد بسيار کارتون زيبايي است
مسلما آنجا که پاي استدلال لنگ مي آيد چوب و چماق و توهين و تکفير ميدان پيدا ميکند وقتي منطق نداريد و قدرت بحث و استدلال نداريد و جواب سئوال را نميتوانيد پيدا کنيد چوب تکفير و الله اکبر و حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله را برميداريد و مي افتيد دنبال کسي که ميخواهد با منطق کار کند درست مثل همان شيادي که درکتاب هاي مدرسه اي داستانش بود که به دهي ميرود و درآنجا برعليه معلمي شروع به تبليغات ميکند که او سواد ندارد و چيزي نميداند و دروغ ميگويد مردم جمع ميشوند و از او دليل ميخواهند بربيسوادي معلم ده و سواد خود فرد شياد او به معلم ميگويد بنويس مار و معلم با خطي خوانا مي نويسد مار . شياد آنوقت عکس ماري را ميکشد و هرد و را به مردم نشان ميدهد و مي پرسد به نظر شما کدام مار است اينکه من ترسيم کرده ام نه آنچه او کشيده است ؟ و مردم البته درآن زمان که انقلاب انفورماتيک نشده بود و اينترنت نبود وهزاران سند و مدرک و تاريخ نبود تصوير مار را که شيا د کشيده بود تائيد ميکنند و با چوب و چماق بدنبال معلم مي افتند و اورا ازده بيرون ميکنند کار شما کار همان شياد مار کش است ولي فرقش اين است که اينجا ده حسن آبا د وخميني آباد نيست اينجا اينترنت است و قرن بيست و يکم است و ايران است و مردم ايران با صد سال سابقه مبارزه براي آزادي و ديگر کسي فريب اين گونه  جنگولک بازيها را نميخورد متاسفم برايتان براي همه تان متاسفم و براي مردم ميهنم که دچار چه سرنوشتي شده اند براي سي سال متمادي!

آزاده