امريکا بايد قولش را نگه دارد-هافينگتون پست




 اين مقاله به قلم هوارد دين, فرماندار سابق ورمونت  و از كانديداهاي حزب دمكرات آمريكا براي رياست جمهوري است  كه در روزنامه هافينگتون پست در تاريخ22 اوت 2011  منتشر شده است.


اخيرا صحبت زيادي در مورد از دست اعتبار رتبه اول در اقتصاد براي امريکا بوده است. ولي نگه نداشتن قول امريکا براي افراد کمپ اشرف در عراق نيزتهديد تضعيف کشور بزرگمان را دارد. در حال حاضر 3400 عضو اپوزيسيون ايران معروف به ام.اي.ک يا مجاهدين در عراق در کمپ اشرف هستند که بسياري از آنها خانواده هايشان توسط ملاهاي ايران زنداني، شکنجه و اعدام شده اند. 
عليرغم اين واقعيت که مجاهدين از سال 2001 خشونت را رد کرده اند، برخي معتقدند و تبليغ مي کنند که مجاهدين يک گروه تروريستي است. واقعيتهاي کليدي وجود دارند که در مقاله هاي اخيرا نوشته شده در مورد اين 3400 نفر بي سلاح يا ناديده گرفته شده يا مطرح نشده است. اول اينکه از وقتي مجاهدين در سال 1997 بعنوان يک سازمان تروريستي نامگذاري شد چيزهاي زيادي تغيير کرده است. در شهادت اخير به کنگره  فاش شد كه مارتين اينديک سفير سابق امريکا در اسراييل و معاون وزير خارجه در امور خاورنزديک در زمان کلينتون، اذعان كرده است كه انگيزه نامگذاري سال 1997 براي گشودن مذاکره با رژيم حاکم بر ايران بوده است.

در جواب مقاله خانم اليزابت روبين در نيويورك تايمز” يک فرقه ايراني و دوستان آمريکائيش”




به موازات تلاشهاي افراد و گروه هاي آزاديخواه ايراني و شخصيتهاي سياسي آمريکايي براي تصحيح يک تصميم گيري غلط از سوي وزارت خارجه آمريکا مبني بر قراردادن سازمان مبارز و آزاديخواه ايراني «مجاهدين خلق ايران» در ليست گروه هاي تروريستي در زمان رئيس جمهور بيل کلينتون ، افراد و گروههايي نيز بعنوان لابيستهاي رژيم تروريستي و بنيادگراي ايران تحت عناوين مختلف با نوشتن مقالات در سايتها و روزنامه هاي مختلف براي حفظ نام سازمان مجاهدين در ليست  بشدت تلاش مي کنند.
 چاي تأ سف است که بعضي از اين افراد بعنوان تحليگر و يا خبرنگار آمريکايي در نوشته هاي خود هيچ گونه مرز وجداني  منصفانه ي خبرنگاري را رعايت نمي کنند و براي اثبات ادعاي خود از ايراد هر گونه اتهامي به اين سازمان و افراد و شخصيت هاي آمريکايي که براي حذف نام اين گروه از ليست تلاش مي کنند خودداري نمي کنند. 
آنها با طرح اين مسئله که گويي حمايت اين شخصيتها از مجاهدين بخاطر پولي  است که آنها از مجاهدين و هواداران آن دريافت مي کنند در درجه اول به شعور سياسي مردم آمريکا ونخبگان سياسي آن توهين مي کنند و به خواننده مطالب خود اين را القاء مي کنند که گويي مي شود همه چيز را در آمريکا با پول خريد!
سئوالي که براي من خواننده  پيش مي آيد اين است که با اين حساب چقدر خود نويسنده اين مقاله از طرف رژيم ايران و وابستگان آن بابت لابيگري خويش براي يک رژيم جاني و جنايتکاري که بعنوان يکي از محورهاي شر از سوي رئيس جمهور سابق آمريکا نام گذاري شده و مهمترين دستگاه نظامي آن يعني «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران» از سوي دستگاه اداري رئيس جمهور اوباما بعنوان گروه تروريستي نامگذاري شده است دريافت نموده است ؟

هنرپيشه‌‌‌‌‌‌‌فيلم ”غريبه و مه” در ميان قتل‌عام‌شدگان سال 67


در ميان هزاران زنداني سياسي كه دوران محكوميت خود را  مطابق احكام بيدادگاههاي رژيم مي گذارندند و به فتواي خميني قتل عام شدند, هنرمندي نوجوان بود  كه  در فيلم ”غريبه و مه“ ساخته ‌بهرام بيضايي نقش يک بچه‌فلج را بازي کرده بود. 
اين نوجوان هنرمند محسن محمد باقر نام داشت و از هر دو پا فلج بود و با كمك عصا راه مي رفت. 
. به‌گزارش زندانيان  همرزم و هم بند او در  زندان گوهردشت، محسن محمدباقر يکي از پرشورترين زندانيان مجاهد بود و روحيه‌يي بشاش داشت. به‌نحوي‌که در تمامي برنامه‌ها و مراسم زندانيان فعال بود و حتي با همان دو عصايش در بازي فوتبال به‌عنوان گُلر در دروازه مي‌ايستاد. 
محسن محمدباقر در 15 مرداد 67  جسورانه در برابر دژخيمان خميني ‌ايستاد , از مواضع خود دفاع ‌کرد و سر بدار شد. يادش گرامي باد.

مسئوليت كشتار در اشرف بر عهده آمريكا خواهد بود




يك ضرب المثل فارسي مي گويد:  اگر از باغ مردم  پادشاه سيبي را بدون اجازه بچيند, محافظان شاه  درخت را از ريشه در خواهند آورد!  معناي اين ضرب المثل فارسي اين است كه وقتي قانونگذار خود نخستين قانون شكن باشد,ديگر انتظار  رعايت قانون توسط شهر وندان انتظاري كاملا بيهوده است.
 اين ضرب المثل فارسي  سياست امروز دولت آمريكا را بخوبي توصيف مي كند. سياستي غلط, متناقض و غير قابل توجيه و تفسير براي دولتمرداني كه اين سياست يك بام و دو هوا را در پيش گرفته و حاضر به عدول از آن نيستند! 
  قوانين عام  حاكم بر پديده ها, انجماد و ايستايي را نفي  مي كند و در اصول شناسايي علمي  همه اشياء و محسوسات عيني و مادّي در حال تغيير و حركت اند. امّا چرا به رغم تغييرات محسوس اجتماعي در خاورميانه  و تاثيرات آن بر يكديگر و ساير كشورها كه به« بهار عربي » مشهور است, تاثيري اساسي بر سياست خارجه دولت آمريكا نداشته و يا به عبارتي از آن تاثيري نپذيرفته است!
آيا اين به اين دليل نيست كه سياست دولت آمريكا به گذشته تعلق دارد و نقشي ارتجاعي و بازدارنده دارد و از انطباق با شرايط جديد عاجز و درمانده است؟

مجاهدين را از ليست خارج كنيد, از كشتار در كمپ اشرف جلوگيري كنيد


من يك زنداني سياسي سابق هستم .  مدت شش سال از عُمرم در زندانهاي اوين و قزلحصار سپري شد. من طعم تلخ و فراموش نشدني شكنجه را به وحشيانه ترين شكل آن چشيده ام. 9 بار بازجويي ام همراه با شكنجه و دو بار اعدام مصنوعي بوده است. اسارت در سلولهاي مرگ و درد طاقت فرسا و جانكاه  شكنجه هاي جسمي و روحي دردي است كه تا آخر عُمر مرا رنج مي دهد.  امّا دردناكترين و فراموش نشدني ترين لحظه هاي اسارتم, زماني است كه شاهد شكنجه و كشتار دوستان  و همبندانم بوده ام.
 لذت  مقاومت را نيز  نمي توانم ناديده بگيرم.  وقتي يك  يك شكنجه گر دد خو يك زنداني آزاديخواه را بين تسليم و  مقاومت, قرار مي دهد و زنداني مقاومت را انتخاب مي كند. جايي كه  حاضر نيست به خود و دوستانش و ارزشهاي كه بخاطر  دفاع از آنها زنداني شده است خيانت بكند و تا پاي جان بر سر اصول و آرمان انساني اش مي ايستد. زجر جانكاهي است. امّا پايانش غرور آفرين و لذّت بخش است.

اتهام بي اساس! مقاله اي از زنداني از بند رسته صادق سيستاني



”من 17 سال زندان و شکنجه را تحت رژيم مذهبي در ايران تحمل کرده ام.من در زندان ده ها جوان را كه متهم به همکاري با سازمان مجاهدين خلق بوده و تحت شکنجه و ضرب و شتم بودند ملاقات کردم. ما توسط موجي از تبليغات منفي عاجزانه عليه سازمان محاط شده بوديم. ”

صادق سيتساني زنداني از بند رسته اي است كه 18 سال و 8 ماه  در شكنجه گاههاي رژيم زنداني بوده است.
او به  به گفته هم بندان سابقش انساني شريف و يك زنداني مقاوم بوده كه زجر بسيار كشيده است و خبر آزادي اش مايه خوشحالي است. صادق در مقاله اي در باره اتهامات بي اساس عليه جنبشي كه او به جرم هواداراي از آن نزديك به هيجده سال زندان را تحمل كرده واميد را براي مردم ميهنش به ارمغان مي آورد نوشته است. اين مقاله در يك نشريه انگليسي به نام گلوبال پوليتيشن به چاپ رسيده است.

My name is shaghayegh


من نگرانم كه كشته شوم


هيلاري گرامي,
نام من شقايق است. من 14 سال دارم و در كمپ اشرف در عراق زندگي مي كنمپدرم به خاطر هواداري از جنبش اپوزسيون  مجاهدين   خلق در سال 2008 زير شكنجه هاي رژيم ايران به قتل رسيد. خواهر 20 ساله ام فائزه نيز  همراه با 35 تن ديگر در حمله نيروهاي عراقي به كمپ اشرف در 8 آوريل(2011)
از ديدار نمايندگان كنگره امريكا  از اشرف بعد از حمله  ممانعت  شد.
اكنون من به همراه مادر, دو برادر و 3400  زن و مرد  ديگر  در انتظار سرنوشتم هستم.
آمريكا به ما تعهد حفاظت داد ولي ما را در ليست تروريستي نگهداشت. بهانه اي  براي كشتار ما توسط  دولت عراق ,
با برداشتن نام مجاهدين از ليست تروريستي ما را نجات دهيد.
برداشتن نام مجاهدين از ليست تروريستي  يك  عمل  صحيح است. 


توضيح: 
با كليك روي عكس مي توانيد متن انگليسي نامه را بخوانيد. و در ارسال اين نامه براي دوستان و سازمانها و مجامع حقوق بشري و مطبوعات بكوشيد. استمداد شقايق استمداد همه وجدانهاي  بشري است.

آن روزهاي «طلايي»! و قتل دكتر كاظم سامي


روز دوم آذرماه ۱۳۶۷, مردي که خود را «غلام همتي» معرفي کرده بود, در مطبّ دکتر کاظم سامي,  با وارد کردن چند ضربه دشنه بر سرش, او را زخمي کرد. ضارب کلت و نارنجک نيز همراه داشت. دکتر سامي دو روز بعد در بيمارستان درگذشت. 
   روز ۵آذر۱۳۶۷, مسعود رجوي, مسئول شوراي ملي مقاومت, در اطلاعيه يي اعلام کرد: «خميني ضدبشر به جنايت تازه يي دست يازيد و آقاي دکتر کاظم سامي, وزير اسبق بهداري, را هم به قتل رساند. به اين ترتيب موج اعدام و کشتار,  پيوسته, گسترش مي يابد و هر روز به دستور شخص خميني افراد و دسته هاي جديدي از روحانيان و مقامات پيشين حکومت نيز قرباني مي شوند. پس از خوردن زهر آتش بس و قدم گذاشتن به مرحله فروپاشي و سرنگوني محتوم, البته از رژيم خميني انتظاري جز اين نمي توان داشت, و الّا حکومت کننده هرگز قادر به ادامه حکومتش نمي بود و مهار اوضاع را به سرعت از دست مي داد».
اين اطلاعيه با اين جملات پايان مي يابد: «شوراي ملي مقاومت ايران ترور ناجوانمردانه دکتر کاظم سامي را محکوم مي کند. بي گمان ديکتاتوري قرون وسطايي خميني حساب اين خونريزيهاي بي دريغ را پس خواهد داد» («شورا», شماره ۴۵, مهر تا آذر ۱۳۶۷, ص۹۸).