در جواب مقاله خانم اليزابت روبين در نيويورك تايمز” يک فرقه ايراني و دوستان آمريکائيش”




به موازات تلاشهاي افراد و گروه هاي آزاديخواه ايراني و شخصيتهاي سياسي آمريکايي براي تصحيح يک تصميم گيري غلط از سوي وزارت خارجه آمريکا مبني بر قراردادن سازمان مبارز و آزاديخواه ايراني «مجاهدين خلق ايران» در ليست گروه هاي تروريستي در زمان رئيس جمهور بيل کلينتون ، افراد و گروههايي نيز بعنوان لابيستهاي رژيم تروريستي و بنيادگراي ايران تحت عناوين مختلف با نوشتن مقالات در سايتها و روزنامه هاي مختلف براي حفظ نام سازمان مجاهدين در ليست  بشدت تلاش مي کنند.
 چاي تأ سف است که بعضي از اين افراد بعنوان تحليگر و يا خبرنگار آمريکايي در نوشته هاي خود هيچ گونه مرز وجداني  منصفانه ي خبرنگاري را رعايت نمي کنند و براي اثبات ادعاي خود از ايراد هر گونه اتهامي به اين سازمان و افراد و شخصيت هاي آمريکايي که براي حذف نام اين گروه از ليست تلاش مي کنند خودداري نمي کنند. 
آنها با طرح اين مسئله که گويي حمايت اين شخصيتها از مجاهدين بخاطر پولي  است که آنها از مجاهدين و هواداران آن دريافت مي کنند در درجه اول به شعور سياسي مردم آمريکا ونخبگان سياسي آن توهين مي کنند و به خواننده مطالب خود اين را القاء مي کنند که گويي مي شود همه چيز را در آمريکا با پول خريد!
سئوالي که براي من خواننده  پيش مي آيد اين است که با اين حساب چقدر خود نويسنده اين مقاله از طرف رژيم ايران و وابستگان آن بابت لابيگري خويش براي يک رژيم جاني و جنايتکاري که بعنوان يکي از محورهاي شر از سوي رئيس جمهور سابق آمريکا نام گذاري شده و مهمترين دستگاه نظامي آن يعني «سپاه پاسداران انقلاب اسلامي ايران» از سوي دستگاه اداري رئيس جمهور اوباما بعنوان گروه تروريستي نامگذاري شده است دريافت نموده است ؟

نويسنده با باز تکرار يکسري اتهاماتي از قبيل «گارد صدام حسين» « دست داشتن در کشتار کردها و شيعيان عراق»  به مبارزان ايران ساکن در کمپ اشرف در عراق سعي در ايجاد و پرورش يک تصوير هيولايي از مبارزان آزادي  کمپ اشرف مي کند . با ايجاد و القاء اين تصوير از زنان و مردان آزاده  تحصيلکرده وفارغ التحصيل از بهترين دانشگاه هاي ايران و اروپا که داوطلبانه با پذيرش سختيها و مشقات زندگي در اين نقطه نا امن جهان سالهاي مديد براي دمکراسي در سرزمين مادري شان جنگيده اند قتل و کشتار آنان را توجيه مي کند و کاري به اين ندارد که اين اتهامات سخيف که منشأ و مبدأ آن دستگاههاي دروغ پراکني وابسته به رژيم ملايان مي باشد که بارها توسط دادگاه هاي کشور هاي دمکراتيک اروپايي در جريان خارج کردن اين گروه از ليست مشابه کشور هاي اروپايي و انگلستان بررسي شده و عاقبت راي به بطلان بودن آنها داده شده است.
بعنوان کسي که خود از نزديک با تعدادي از کساني که قبلا عضو ويا هوادار اين گروه بوده و بعدا با تعويض جبهه در خدمت دستگاه اطلاعاتي آخوندها قرار گرفته اند آشنا بوده مي توانم شهادت بدهم که داستانهاي مربوط به «اجباراعضا ي سازمان به انجام کاري برخلاف ميل خود» و يا « زنداني کردن اعضاي ناراضي و کشتن آنان» دروغ هاي شرم آوري است که در ازاي سرسپردگي به آخوندهاي تهران توسط اين افراد با کمک و ياري لابيهاي رژيم ايران در اينجا و آنجا پراکنده مي شود. اگر داستان به اجبار نگه داشتن ۷۰ درصد ساکنان اشرف بر خلاف ميل خود آنطوري که خانم اليزابت روبين در مطلب خود بيان کرده است درست باشد يک را ه ساده براي اثبات اين ادعا و کمک به آزادي اين افراد وجود دارد و آنهم حمايت فعال ازطرح اتحاديه اروپا و اقاي استيونسن مبني بر انتقال ساکنان اشرف به اروپا و آمريکا  که از سوي خود ساکنان اشرف نيز مورد قبول واقع شده است مي باشد.
 ابقاي مجدد نام مجاهدين خلق ايران در ليست وزارت خارجه آنطوريکه رژيم ايران و لابي هاي آن ميخواهند در درجه اول به اعتبار آمريکا و حاکميت آن که مسئله حقوق بشر را در سرلوحه سياست خارجي خود قرارداه است دراذهان عمومي مردم ايران و جهان ضربه خواهد زد و در فضاي بدبيني و نامطمئني رايج در ميان مردم خاور ميانه و ايران نسبت به دولت آمريکا و سياستهاي آن وزنه منفي نگري نسبت به آمريکا را سنگينتر خواهد کرد. 
وزارت خارجه و خانم وزير کلينتون بايد شجاعت به خرج دهند و همراهي دولت آمريکا رابا مردم ايران با خارج کردن نام مجاهدين خلق ايران از ليست گروه هاي ممنوعه آمريکا  در عمل نشان دهند. بگذاريد خود مردم ايران در رابطه با گروه هاي سياسي کشور خود قضاوت کنند. داشتن و يا نداشتن پايگاه مردمي مچاهدين در ايران تنها با تکيه به صندوق هاي رأي در يک انتخابات دمکراتيک امکان پذير مي باشد.    
رضا باستاني