فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور به‌مناسبت ۱۶آذر

به مناسبت ۱۶ آذر روز دانشجو؛ روزی که نمادی تاریخی در جنبش دانشجویی در ایران است؛ سازمان مجاهدین خلق ایران به دانشجویان مجاهد و مبارز ایران برای هرچه گسترده برگزار کردن و گرامیداشت روز دانشجو فراخوان داد.
مجاهدین خلق ایران در فراخوان خود از دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور خواستند با مرزبندی قاطع با باندهای رژیم و درگیریهای جناحی این باندها جنبش دانشجویی را از آلودگی پاک نموده و  آن را با حرکت های اعتراضی  جامعه سمت و سو داده و پیوند بزنند.
در این فراخوان  اینجا آمده است:
روز دانشجو، روز «اتحاد، مبارزه، پیروزی»

دانشجویان مجاهد و مبارز!

قاسم سلیمانی بر اثر جراحت شدید در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان پاسداران بستری است



اخیرا رسانه های خبری  اینجا  از مجروح شدن قاسم سلیمانی  قاتل مجاهدین در اشرف و لیبرتی وجلاد خلقهای منطقه خاورمیانه درجبهه جنوبی حلب  خبر دادند.
این خبر را منابع سوری نیز تایید کردند و اکنون براساس اطلاعاتی از درون رژیم ایران گفته می شود که وی بشدت مجروح شده وهم اکنون در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان سپاه پاسداران بستری میباشد .
در این رابطه کمیسیون امنیت و ضد تروریسم شورای ملی مقاومت ایران با انتشار اطلاعیه ای  اینجا اعلام کرد:
بر اساس گزارشهاي رسيده از درون سپاه پاسداران، پاسدار قاسم سليماني سركرده جنايتكار نيروي تروريستي قدس دو هفته پيش در جبهه جنوبي حلب از چند نقطه از جمله سر به خاطر اصابت تركش به شدت مجروح شده است. خودروي قاسم سليماني كه بر عمليات پاسداران و ديگر نيروهاي مزدور نظارت مي كرد، توسط ارتش آزاد سوريه مورد آتشباري قرار گرفت.
بر اثر شدت جراحتهای وارده او بلافاصله توسط هلي كوپتر پاسداران به دمشق برده شد و پس از معالجات اوليه به تهران انتقال يافت و در بيمارستان موسوم به« بقيه الله» متعلق به سپاه پاسداران در خيابان ملاصدراي تهران بستري شد و تا كنون حداقل دو بار مورد عمل جراحي قرار گرفته است. وي در طبقه هفتم اين بيمارستان، در بخش مراقبتهاي ويژه (بخشC۷ ) بستري و ممنوع الملاقات است. گروه پزشكان جراح به رياست دكتر غلامرضا فرزانگان متخصص اعصاب و مغز بر وضعیت او نظارت دارند، دكتر عليرضا جلالي رئيس بيمارستان بقيه الله به طور مستقيم وضعيت سليماني را دنبال مي كند. رئيس بخش C۷ دكتر امير داوودي است و پاسدار شيخي رئيس هماهنگ كننده بخش C۷ است.
حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، مقررات شديدي را براي جلوگيري از درز اطلاعات مربوط به مجروح شدن قاسم سليماني اعمال مي كند و كليه پرسنل بيمارستان را از هرگونه پاسخگويي نسبت به وضعيت او منع كرده است. رژيم آخوندي نگران است كه خبر مجروح شدن پاسدار سليماني باعث شود كه پاسداران و شبه نظاميان جنايتكار در سوريه روحيه خود را به طور كامل از دست بدهند. پاسداران هم اكنون نيز در اثر تلفات گسترده یي كه در دو ماه گذشته در سوريه متحمل شده اند وحشتزده و نگرانند.
در حاليكه انقلاب مردم سوريه به زودي وارد ششمين سال خود مي شود، خامنه اي ولي فقيه رژيم آخوندي و سپاه پاسداران به رغم به كار گرفتن تمامي امكانات نظامي، اقتصادي و سياسي در جنگ با مردم و انقلاب سوريه، با شكستهاي پياپی مواجه شده و همه روزه اجساد شماري از پاسداران به شهرهاي مختلف ايران منتقل مي شود و اجساد شمار ديگري در مناطق آزاد شده سوريه برجاي مي ماند. شكستهاي پي در پي كه از اواخر سال 1393روند صعودي به خود گرفته است رژيم آخوندي را ناگزير كرد كه براي جلوگيري از سقوط سريع اسد به روسيه متوسل شود. با اين خيال باطل كه زير آتش هوايي روسيه پاسداران و شبه نظاميان مزدور مانند حزب الله و شبه نظاميان عراقي و اجيرشدگان افغاني و پاكستاني به كمك بقاياي ارتش اسد قادر به در هم شكستن انقلاب سوريه خواهند بود. اما پس از سنگين ترين بمبارانها و كشتار هزاران شهروند غير نظامي در دو ماه گذشته، رژيم آخوندي چيزي جز افزايش بيسابقه اجساد پاسداران از جمله شمار زيادي از سرتيپ پاسداران به دست نياورده است.

شوراي ملي مقاومت ايران
كميسيون امنيت و ضد تروريسم

۷آذر ۱۳۹۴ (۲۸نوامبر۲۰۱۵)
بیشتر بخوانید  اینجا

بیکاری فراگیر و جمعیت غیر فعال در ایران +فیلمی مستند

جامعه ایران با بحران بیکاری دست و پنجه نرم میکند. تورم افسار گسیخته، عامل رکود اقتصادی و بیکاری است. در این رابطه اظهارنظر مقامات رژیم و رسانه های حکومتی، با آنکه مشتی از خروار است، ولی تا حدی ابعاد این معضل اجتماعی را نشان میدهد. در این رابطه به بازگو کردن مواردی از فاکتها میپردازیم:
آمار بیکاری و جمعیت غیر فعال کشور 
طبق آمارهای رسمی رژیم، جمعیت در سن کار کشور متجاوز از 63میلیون نفر (جمعیت شاغل 22میلیون و جمعیت متقاضی کار حدود 2میلیون نفر) است. در نتیجه نیروی فعال به لحاظ اقتصادی (مجموع نیروی شاغل و نیروی متقاضی) حدود 24میلیون نفر و نیروی غیر فعال اقتصادی (شامل زنان، جوانان، فارغ التحصیلان و کارگرانی که در سن کار هستند، ولی شاغل نیستند و در جستجوی شغل رسمی هم نیستند) حدود 39میلیون نفر میباشد. حال اگر به این عدد، 2میلیون جمعیت متقاضی کار را هم اضافه کنیم، 41میلیون نفر هستند که هیچ نقشی در اقتصاد کشور ندارند. به طور نمونه:
طبق آخرین اعلام مرکز آمار ایران در بهار94 تعداد جمعیت غیرفعال کشور به بیش از 42.6میلیون نفر رسیده است (خبرگزاری مهر 5مهر94).
رئیس موسسه کار و تأمین اجتماعی وزارت تعاون، کار و تأمین اجتماعی تعداد افراد شاغل در کشور را 22میلیون نفر اعلام کرد (روزنامه رسالت 17خرداد94).

مریم رجوی: سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند

مریم رجوی در پیامی  به‌مناسبت روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان گفت:
روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، روز رسوایی رژیم زن‌ستیزی است که پایه‌های حاکمیت خود را بر سرکوب و تبعیض علیه زنان بنا کرده است و روز مظلومیت زن ایرانی است که ۳۷سال است همه عرصه‌های زندگیش تحت نام خدا و اسلام، هدف خشونت و تبعیض قرار می‌گیرد. 
سرچشمه خشونت علیه زنان در این دوران بنیادگرایی اسلامی است که ریشه اندیشه آن زن‌ستیزی است
و زنان باید با تمام قوا علیه آن قیام کنند. 
در این روز به یاد دهها هزار زن قهرمانی هستیم که در مبارزه علیه فاشیسم دینی شکنجه یا اعدام شدند. 


به یاد دخترانی مثل ریحانه و فریناز که در برابر تعدی دژخیمان این رژیم ایستادند و جان خود را از دست دادند و زنانی که رنج زندان و شکنجه را به جان خریده و در مقابل این رژیم ایستادگی می‌کنند. 

ربط کشتار مردم سوریه به خالی تر شدن جیب مردم ایران


پس از آنکه در اثر قتل عام مردم سوریه توسط بشار اسد تروریسم داعش از خاورمیانه به خیابانهای اروپا کشیده شده اخبار سوریه داغ تر از قبل است. نقش رژیم آخوندی در سوریه بر هر کس که روشن نباشد بر مردم ایران مثل روز روشن است چرا که اثرات آنرا هر روز با گوشت و پوست و در جیب خود لمس میکنند.
روزی نیست که شهرها و خیابانهای ایران شاهد تجمعات کارگران، معلمین، پرستاران، مغازه داران و خلاصه همه اقشار به جان آمده در اعتراض به عدم پرداخت حقوقشان، به اخاذی های مالیاتی رژیم و یا به طرحهای چپاولگرانه این یا آن سرکرده رژیم نباشد. 
همین جمعه گذشته 29 آبان بیش از 5000 تن از کارگران زحمتکش منجمله کارگران بازنشسته با تجمع در مقابل سازمان تامین اجتماعی مخالفت خود را با طرح وزیر بهداشت آخوند روحانی بمنظور تاراج اموال و منافع درمانی شان اعلام کردند. حرفشان در یک کلام این بود که وزیر بهداشت رژیم با طرح ”تجمیع بیمه های درمانی“ خیلی ساده میخواهد به اندوخته ای که با پرداخت حق بیمه آینده درمانی توسط کارگران زحمتکش جمع شده و حقوقی که پدرانشان باعرق جبین وسالها زحمت به عنوان تامین اجتماعی روی هم گذاشته اند دست اندازی کند. 
حسن هاشمی وزیر بهداشت رژیم مدعی است که با این طرح میتواند به قول خودش درمان رایگان برای 30 میلیون نفر در ایران فراهم کند. اما سوال این است که چرا اوبرای انجام این کاردست توی جیب کارگران بدبخت که خودشان زیر خط فقرند میکند و چشم طمع به اندوخته آنان میدوزد؟ چرا بودجه وزارتخانه اش را صرف این کار نمیکند؟ واقعیت چیست؟

ریشه گسترش افراطی گری و تروریسم زیر نام اسلام و راه حل واقعی برای آن

در این مدت رویدادهای مهم و جانگداز و تاسف باری داشته ایم؛ موشک باران بُزدلانه و تروریستی کمپ لیبرتی؛ عملیات بُزدلانه و تروریستی پاریس و کشتار مردم بی گناهی که اوقات فراغت خود را در این شهر در کافه یا رستوران یا کلوبی می گذراندند و بی آنکه تصوری داشته باشند مورد حمله گروهی تبهکار مسلح به مسلسل و بمب قرار گرفتند و وحشیانه کشتار شدند.  همه تحلیلگران بویژه آنانکه درک و شناختی بهتر و واقعی تر نسبت به پدیده افراطی گری و تروریسم دارند و یا خود تجربه و شناخت عینی از این پدیده شوم را دارند؛ بر این حقیقت انگشت گذاشته اند که تهدید و خطر اصلی دنیای معاصر بنیادگرایی اسلامی است و سه عامل مهم باعث گسترش خطر بنیادگرایی و افراطی گری و تروریسم زیر نام اسلام شده است:

یکم- بحران خاورمیانه و نقش رژیم ایران در این بحران و مماشات غرب با آن
دوم- بحران بی عدالتی اجتماعی که جوانان بزرگ شده  و رانده شده در غرب را به دامن افراطی گری و  تروریسم کشانده است.
سوم- راه حل درست و اصولی مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در میان مسلمانان و کشورهای منطقه است که خود قربانیان اصلی این پدیده شوم هستند.
در باره بحران خاورمیانه همه متفق القول هستند که ریشه گسترش تروریسم و افراطی گری و تبلیغ خشونت و کشتار به خمینی و رژیم ایران بر می گردد.

نامه بیش از ۴۰۰ تن از خانواده‌های مجاهدین در لیبرتی به بانکی مون و کمیسرهای عالی حقوق‌بشر و پناهندگان ملل متحد

آقای دبیرکل، بان کی‌مون
ما تعدادی از خانواده‌های ساکنان لیبرتی در عراق که مقیم کشورهای اروپایی و آمریکایی هستیم، به‌خصوص پس از حمله مرگبار موشکی ۲۹ اکتبر به این کمپ که به کشته شدن ۲۴ تن از ساکنان منجر شد، بسیار نگران جان فرزندانمان هستیم.
بسیاری از ما در فاصله سالهای ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۹ که حفاظت اشرف دست دولت آمریکا بود، به اشرف رفته‌ایم و آزادانه با فرزندانمان دیدار کرده و تا زمانی که مایل بودیم نزد آنها ماندیم، اما از سال ۲۰۰۹ که دولت آمریکا به‌طور غیرقانونی حفاظت فرزندان ما را به دولت مالکی، یک دست‌نشانده رژیم ایران، منتقل کرد، به‌رغم این‌که بارها از سفارتخانه‌های عراق در کشورهای محل سکونتمان، درخواست ویزای سفر به عراق برای دیدار فرزندانمان کرده‌ایم، اما دولت عراق از دادن ویزا به ما خودداری کرده است. در حالیکه فرزندان ما، افراد حفاظت‌شده و مشمول کنوانسیون چهارم ژنو هستند. همه آنها توسط کمیساریا مورد مصاحبه قرار گرفته‌اند و پناهنده محسوب می‌شوند.

پس از انتقال فرزندانمان از اشرف به لیبرتی، قرار بود لیبرتی یک کمپ ترانزیت باشد و در عرض چند ماه آنها از عراق به کشورهای دیگر منتقل شوند، اما واقعیت این است که سه سال و نیم از آن تاریخ می‌گذرد ولی فرزندان ما هم‌چنان در لیبرتی و تحت شدیدترین فشارها هستند. انتقال آنها به خارج از عراق عملی نشده و در عین‌حال دولت عراق این کمپ را به‌صورت یک زندان برای آنها در آورده است.

این در حالی است که وزارت اطلاعات رژیم آخوندها به‌طور مستمر گروه‌هایى از عوامل خود را به اسم خانواده روانه عراق و لیبرتی می‌کند. آنها هیچ مشکلی برای دریافت ویزا ندارند، وزارت اطلاعات رژیم ایران همه هزینه‌های سفر و اقامت آنها در عراق را تأمین می‌کند و مأموریتشان شکنجه روانی فرزندان ماست. 

حمله ۲۹ اکتبر بار دیگر نشان داد که، به بعد از اعزام چنین اکیپهایی به اطراف کمپ لیبرتی رخ داد، بار دیگر نشان داد که این‌گونه اقدامات مقدمه و زمینه‌سازی برای کشتار فرزندان ما در ادامه چند حمام خونی است که قبلاً با همین زمینه‌سازیها در اشرف یا لیبرتی به راه افتاده است.

در سالهای  ۲۰۱۰و ۲۰۱۱ نیز مزدوران رژیم تحت نام خانواده ساکنان، حدود ۲۳ماه در کنار اشرف مستقر شدند و با فحاشی و تهدید به وسیله ۳۲۰ بلندگو به‌طور شبانه روزی به شکنجه روانی ساکنان مشغول بودند. عوامل وزارت اطلاعات در جلو اشرف از طرق بلندگو فریاد می‌زدند «اشرف را به خاک و خون می‌کشیم و تک به تک شما را اعدام می‌کنیم و...» 

حقوق انسانی و پناهندگی و امنیت و سلامت فرزندان ما در لیبرتی، متأسفانه به وخیم‌ترین صورت نقض می‌شود. بیش از ۶ سال است که آنها، در اشرف و لیبرتی، به‌درخواست آخوندهای حاکم بر ایران، در یک محاصره ظالمانه پزشکی و دارویی و غذایی قرار دارند و از داشتن وکیل محروم هستند. ۲۷تن از آنها در اثر محاصره پزشکی و ۱۲۰تن در اثر ۶ حمله مرگبار جان باخته‌اند. 
ما از شما درخواست می‌کنیم به هر طریق ممکن دولت عراق را وادار کنید تا به‌درخواست ویزای ما برای سفر به عراق و ملاقات با فرزندانمان در لیبرتی جواب مثبت بدهد تا بتوانیم بعد از سالها، موفق به دیدار فرزندانمان شویم. 
دولت عراق و نخست‌وزیر حیدر عبادی و دولت آمریکا و ملل‌متحد وظیفه دارند ضمن احترام به حقوق ساکنان لیبرتی و تأمین حفاظت آنها، از نزدیک شدن مأموران رژیم آخوندها به این کمپ جلوگیری کنند.
رو نوشت به:
- آنتونیوگوترز کمیسر عالی پناهندگان ملل متحد
- رعد زید الحسین کمیسر عالی حقوق‌بشر ملل متحد
- سفیر مک گرگ
- سفیر استوارت جونز
بیشتر بخوانید   اینجا

جنایت تروریستی پاریس حاصل داعشیزه کردن انقلاب سوریه

وقتی در آواخر سال 2010 نسیم بهار عربی به سوریه رسید رژیم اسد که خود را مصون از تحولات مربوط به بهار عرب می دانست، ابتدا تلاش کرد با وعده و وعید مردم را آرام کند ولی با اوج گیری تظاهراتها، در مارس 2011 قیامهای رشد یابنده مردمی را به توپ و تانک بست و به خاک و خون کشید. شدت سرکوب اما نتوانست مردمی را که برای رسیدن به آزادی و دمکراسی به خیابان آمده بودند را به خانه ها بفرستد وچنان که انتظار می رفت تظاهراتها ی بزرگ از شهر درعا به شهرها ی دیگر گسترش یافت.
با گسترده شدن تظاهراتها ارتش اسد به شکل وحشیانه ای در سراسر سوریه حمام خون براه انداخت. تظاهرات مسالمت آمیز به رغم سرکوبهای اسد از دسامبر 2010 تا جولای 2011 حدود هفت ماه ادامه داشت تا اینکه تعداد زیادی از افسران ارتش سوریه که از کشتار مردم ناراضی بودند صفوف ارتش اسد را رها کرده برای حفاظت از مردم در 29 جولای 2011 "ارتش آزاد سوریه" را تاسیس کردند. بدین سان جرقه مقاومت مسلحانه در برابر وحشیگریهای اسد زده شد. بزودی با پیوستن افسران وسربازان بیشتر به ارتش آزاد عملیات آن به سراسر سوریه گسترش یافت به طوری که در تابستان 2012 نواحی بزرگی از شهر حلب که بزرگترین شهر سوریه است به دست ارتش آزاد افتاد. با اشغال بخشهایی از دمشق توسط ارتش ازاد جنگ به پایتخت نیز کشیده شد و اسد را به لبه پرتگاه سقوط کشاند. با قطعی شدن خطر سرنگونی اسد، رژیم ایران پرده ها را کنار زده علاوه بر کمکهای لجستیکی هزاران نفر از اعضای حزبالله لبنان و سپاه تروریستی قدس را به جنگ با ارتش آزاد گسیل کرد و بدین ترتیب اسد را از سقوط نجات داد. رژیم ایران مدعی است که در سه سال اول انقلاب سوریه، یعنی از سال 2011-2014، دو بار اسد را از سقوط نجات داده است.
اینجا - امیرعبداللهیان: حضور نظامی ایران نبود، دمشق سقوط کرده بود.

«کمپ لیبرتی - موشک و دلسوزی !؟ »

دجالگری و وارونه گویی یکی از بارزترین ویژگیهای رژیم آخوندی است. آنها در این زمینه ید طولایی دارند؛ هر حلالی را در دکان دین فروشی و دجالگری خود حرام و هر حرامی را حلال می کنند. در حالی که خود بی دین و بی ایمان ترین؛ دزد ترین ؛ قاچاقچی ترین؛ مواد فروش ترین؛ فاسدترین؛ تروریست ترین؛ جنایتکار ترین و دشمن ترین دشمن خلق و خدا در دنیا هستند؛ مردم را با اسم خدا و دین  و جرایم بر شمرده خودشان مورد بازداشت و بازجویی زندان و شکنجه و اعدام قرار می دهند و مخالفین خود را محارب با خدا و رسول خدا و منافق می نامند! در سوریه و لبنان و یمن و بحرین و عربستان و عراق رد پای جنایت و ترورشان هویدا و عالمگیر است و در عراق به پناهندگان کمپ لیبرتی با موشک حمله و کشتار می کنند و در پی آن از حمله تروریستی داعش و کشتار مردم در پاریس ابراز خوشحالی و حمایت می کنند و مردم و دولت فرانسه را مقصر می نامند به اشک تمساح ریختن و دلسوزی برای مجاهدین کمپ لیبرتی که نتوانسته آنها را کشتار کنند می و پردازند؛ تا هم خود را در ببرند و هم زمینه را برای حملات بعدی فراهم نمایند. فیلمی ازموشک باران لیبرتی
هیزم کش تنور دجالگری و جنایتشان هم عده ای خائن و بریده مزدور در داخل و خارج هستند. در این رابطه به نمونه ذیل توجه کنید:
«پس از موشک باران جنایتکارانه لیبرتی که منجر به شهادت ۲۴ مجاهد خلق و خسارات مالی فراوان گردید، موجی از محکومیت رژیم آخوندی و مزدورانش را در داخل و خارج کشور درپی داشت. حمله جنایتکارانه ای که رژیم به دلیل مجموعه شکستهایش ناچارا به آن دست زد . به همین دلیل هنوز که هنوز است نه تنها مسولیت آن را نمیتواند بپذیرد، بلکه برای کاستن از میزان منفوریت خود و مزدورانش، حیله گرانه به تاکتیک جدید، ریختن اشک تمساح برای ساکنان لیبرتی و خانواده های آنها، متوسل شده است. تاکتیکی که دقیقا آن روی سکه موشک باران جنایتکارانه میباشد. ولی فقیه ارتجاع با دلسوزیهای احمقاله  قصد دارند:
 اولا: وانمود کنند، ما در این حمله نقشی نداشته ایم،
ثانیا: ریاکارانه ازخود چهره ای دلسوز و رقیق القلب ارائه کنند. این همان تاکتیکی است که خمینی از آغاز رسیدن به حاکمیت  به آن متوسل میشده است.
خمینی در دهه ۶۰  درحالی که هنگام صرف صبحانه روزانه حکم اعدام صدها مجاهد و مبارز مردم ایران را امضا میکرد وعربده میکشید که ما قاضی میخواهیم که  قاطعانه دست ببرد، رجم کند و شلاق بزند و حد جاری کند و ... احمد خمینی را به تلویزیون میفرستاد تا بگوید، پدرم آنقدر رقیق القلب است که حاضر به کشتن مگس هم نیست، پنجره را باز میکند و مگس های مزاحم را به بیرون از اتاق میفرستد؟؟!!
ادامه مطلب اینجا

حسن نایب آقا: بزرگترین داستان عالم



حسن نایب آقا بازیکن پیشین تیم ملی فوتبال ایران و باشگاه هّما  که از ورزشکاران خوش نام و  مردمی ایران است؛ پس از انقلاب ضد سلطنتی در ایران به مجاهدین و سپس شورای ملی مقاومت ایران پیوست. نایب آقا بیش از سه دهه است که تمام زندگی خود را وقف مبارزه ای خستگی ناپذیر برای آرمان آزادی مردم و میهنش و استقرار نظامی انسانی و مردمی نموده است. 
آشنایی بیشتر فیلم در اینجا
حسن نایب آقا از اتحاد و همدستی شوم  سلطه گران چپاولگر علیه مردم ایران می نویسد که‌ «بزرگترین داستان عالم» است:
گندخواران جهان، در ایران و سراسر دنیا، به دور لاشة موجودی که نام آن رژیم جمهوری اسلامی است، گردآمده‌اند. بیش از 37 سال است که سلطه‌گران و چپاولگران شرق و غرب عالم بر سر مردم ایران ریخته اند تا به هر زوری آنها را وادار به تسلیم کنند. اتحاد و همدستی اینها علیه مردم ایران، از چین و روسیه گرفته تا کشورهای اروپایی، آمریکا، کانادا و استرالیا و بقیه، در تاریخ بشر هرگز دیده نشده است.

مریم رجوی در گرامیداشت قربانیان حملات جنایتکارانه تروریستی در ‍پاریس سخنرانی کرد

 مریم رجوی گفت: مبارزه مسلمانان دموکرات، مؤثرترين عامل براي از بين بردن خطر جهاني بنیادگرایی اسلامی است. آتش افراطي‌گرايي تحت نام اسلام كه در سال ۵۷، با حاكميت خميني برافروخته شد تا به حال ۱۲۰ هزار مخالف سياسي در ايران را به قتل رسانده است. در سال ۱۳۶۷، به فتواي خميني ظرف فقط چند ماه در ايران ۳۰ هزار زنداني سياسي را تنها به خاطر عقايدشان قتل‌عام كردند. امروز خانواده‌هاي قتل عام‌شدگان در ايران، بيش از هر كس درد خانواده‌هاي قتل‌عام ۱۳ نوامبر پاريس را حس مي‌كنندهمين روزها، بيشتر از همه صداي مادران شهيدان و زندانیان سياسي ایران شنيده مي‌شود كه با فرانسویها همدردي مي‌كنند. با اين همبستگي ما به طراحان كشتار پاريس پاسخ مي‌دهيم 
نمايندگان، منتخبان و دوستان عزیز فرانسوي
از حضور شما در اين مراسم همبستگي سپاسگزارم. دلهای همه ما به خاطر كشته شدن ۱۳۰انسان بي‌دفاع و مجروح شدن ۳۵۰نفر دیگر در آتش بنيادگرايي و تروریسم داغدار است. وجدان بشر از اين وحشیگری به نام خدا و دين جريحه‌دار  است. مردم ايران خود را در غم فرانسویها شريك مي‌دانند.
مجاهدان ليبرتي در همين هفته‌ها به وسيله رژيم ایران موشکباران شدند و ۲۴ نفر از یارانشان را از دست ‌دادند. هنوز كمپ نيمه‌ويران‌شان ترميم نشده، ولي آنها هم گفتند که قلب ما با فرانسویها مي‌زند. آنها روي همان خرابه‌ها دركنار پرچم فرانسه و پرچم ايران، سرود مارسيز و سرود ایران، مرز پرگهر را خواندند.
هيچ كس در جهان امروز، بيش از قربانيان بنيادگرايي اسلامي، درد مردم فرانسه را احساس نمي‌كند و ما مردم ایران، ما مسلمانان دموکرات، قربانيان اصلي اين پديده شوم هستيم.

ریشه عملیات تروریستی پاریس و این همه وحشت و نا امنی در کجاست؟

 باز هم پاریس در بهت فرو رفت و گروهی تروریست وحشی و کینه جو از میان مردم بی گناه قربانیان زیادی گرفتن. پیشتر روز چهارشنبه ۷ ژانویه ۲۰۱۵ در حمله به دفتر هفته‌نامه شارلی ابدو در پاریس دست کم ۱۲نفر کشته شدند. تکرار این جنایت در ابعادی بیشتر و گسترده تر اعلان جنگ افراطی گری است به نه تنها مردم و دولت مردان فرانسه بلکه به کل دنیا؛ پیش از آنکه به این موضوع بپردازیم اندکی درنگ کنیم در روزگاری که در آن هستیم زمینی که برآن زندگی می کنیم. ما در عصر دانش و تکنولوژی زندگی می کنیم که به عصر آگاهی شناخته می شود. اما جهان ما هنوز از توحش و بیعدالتی رنج می برد؛ آنچنانکه جوانانی که در دامن غرب و سرمایه داری متولد و بالغ شده اند به سربازان وحشت و ترور تبدیل میشوند. زمین نا امن ترین مکان برای زندگی است. راستی ریشه این وحشت و نا امنی در کجاست؟
با علم به اینکه اقدامات امنیتی و حفاظتی هر چند هم مهم و لازم باشند نتوانسته و نمی تواند پاسخگو باشد. پس باید دنبال ریشه و یک راه حل درست و اساسی رفت. چگونه؟
جواب ساده است. در همین ماه نوامبر چند رویداد تروریستی و وحشیانه را ما شاهد بوده ایم. همه از یک جنس و یک رنگ و همه در شکل و محتوا یک تفکر را بیان و نمایندگی می کند. جنایت و کشتار انسانها؛ این رویدادها چه بودند؟

عملیات تروریستی در پاریس

بهرام مودت دروازه بان پیشین تیم ملی ایران و عضو شورای ملی مقاومت ایران اپوزسیون اصلی رژیم تروریستی و بنیارگرای حاکم بر ایران در باره عملیات تروریستی پاریس می نویسد:  
هنوز بیش از دو هفته از حملات موشکی گروه تروریستی وابسته به رژیم دیکتاتوری- مذهبی آخوندها با مسئولیت خامنه‌ای جانی و روحانی روباه به کمپ لیبرتی که در نتیجه 24 شهید و تعداد زیادی مجروح به جای گذاشت، نگذشته بود اینجا که در جمعه شب 13 نوامبر شهر پاریس ناباورانه شاهد حملات تروریستی و عملیات انتحاری در چندین نقاط حساس و پر جمعیت بود. عملیاتی که بیش از هرچیز قلب " آزادی“ را نشانه گرفت و تفاوتی هم نداشت که قربانیان اصلی انسانهای بی دفاع زن و مرد، پیر و جوان، کودک، مسلمان و یا مسیحی باشند.  اینجا
اگر چه این فاجعه انسانی تا امروز تلفات سنگینی داشته است، اما بی تردید چنانچه در حین جریان مسابقه دوستانه فوتبال بین تیم ملی فرانسه و آلمان در استادیوم "استاد دو فرانس" که اتفاقاً رئیس جمهور فرانسه اولاند و وزیر خارجه آلمان اشتاین مایر حضور داشتند، هوشیاری و کنترل شدید مأمورین درب های ورودی به ورزشگاه با دقت و شجاعت صورت نمی گرفت کشور فرانسه و جامعه جهانی شاهد یک فاجعه عظیم انسانی در ابعاد گسترده و مهلک می بود.
در بررسی اخبار، تحلیل و تفسیرها بنظر میاید که گویا تروریست ها تصمیم داشتند با ورود به داخل استادیوم آنهم با حضور هشتاد هزار نفر از مشتاقان فوتبال که با پیام اتحاد، دوستی و همبستگی بر روی سکوها مشوق تیم خود بودند، ناجوانمردانه با شلیک دیوانه وار و با عملیات انتحاری در ورزشگاه سیلی ازخون انسان های بی دفاع را جاری کنند که با عدم موفقیت ورود به ورزشگاه در بیرون با عملیات کور تروریستی چندین نفر را به خاک و خون کشیدند. 
ناباورانه نیز تماشاگران و اعضای تیم فوتبال فرانسه و آلمان ساعتها تحت مراقبت و حفاظت مامورین در استادیوم بودند.
در امتداد این نگاه های مظلوم و بهت زده می توانستیم تصویری از صحنه های اعدام، یورش به تجمعات و سرکوب زنان را در ایران تجسم کنیم. همانطور که مریم رجوی رئیس جمهور برگزیده مقاومت ایران در پیام تسلیت خودش به رئیس جمهور فرانسه و همدردی با ملت فرانسه تاکید کرد:
" بنیادگرایی تحت نام اسلام چه در لباس شیعه و ولایت فقیه و چه در لباس سنی و داعش و جنایات ضد بشری آنها هیچ ربطی به اسلام ندارد و این پدیده شوم در هر کجا که باشد دشمن صلح و بشریت است "
اکنون جامعه جهانی بخصوص کشور آمریکا و کشورهای اروپایی برای برخورد قاطع با جبهه تروریستی و برای جبران سیاست های غیر مسئولانه یعنی سیاست مماشات که نتیجتا رژیم های تروریستی و حامیان تروریست‌ها همچون رژیم آخوندها و بشار اسد را برای ادامه جنایت، کشتار و ترور وقیح تر کرده است، بایستی با اتخاذ یک تصمیم‌گیری مشترک متحدا به یک مبارزه و جنگ جدی با این جبهه تروریستی دست بزنند و به موازات آن از نیروهای مبارز آزادیخواه که بالقوه آلترناتیو دموکراتیک برای جایگزین این رژیم ها هستند حمایت کنند.
ورزشکاران ملی و مردمی ایران، عضو و حامی مقاومت با تاثر بسیار ضمن همدردی با تک تک مردم فرانسه و همبستگی با ورزشکاران فرانسه این ضایعه عظیم انسانی را به رئیس جمهور فرانسه اولاند، ملت آزادیخواه فرانسه و جامعه جهانی تسلیت گفته و همه شهروندان، سیاستمداران و رؤسای دول مختلف اروپایی و در کل جامعه جهانی را به اتخاذ یک عمل مشترک مقتدر جهت مانع شدن از تکرار فاجعه 13 نوامبر در هر گوشه جهان و غلبه بر جبهه ترور و ظلم فرا میخوانند. چرا که ما ملت ایران خود از قربانیان سیاست های تروریستی و سرکوب گرانه رژیم آخوندها هستیم.
مریم رجوی در همان پیام اشاره دارد: 
”مردم ایران که 37 سال است تحت حاکمیت سیاه دیکتاتوری مذهبی و تروریستی آخوند ها، یعنی پدر خوانده داعش، قرار دارند با این جنایت ها به خوبی آشنا هستند و مردم فرانسه و احساساتشان را در این لحظات سخت کاملاً درک می کنند و با آنها همدرد هستند".

” مبارزه بي چشمداشت براي آزادي ايران”

در شرايط كنوني، جايگاه هر فرد و جريان سياسي، به ميزان بهايي است كه براي مبارزه با رژيم حاكم بر ميهنمان ميپردازد
اين روزها موشكباران جنايتكارانه رزمگاه ليبرتي، و شهادت قهرمانانه 24 مجاهد خلق موجي از محكوميتهاي گسترده داخلي و بين المللي و منطقه اي را موجب گرديده و بار ديگر تحليلگران را كه در پي علت سياسي اين حمله جنايتكارانه  برآمده اند را به اين نتيجه رسانده كه منطقأ رژيم ايران بايستي تهديدي از جنس سرنگوني را از جانب ساكنين ليبرتي احساس كرده باشد كه پاي پرداخت چنين بهاي سنگين داخلي و بين المللي و فضاحت سياسي ناشي از آن آمده باشد. چرا كه نتيجه بلافصل آن برجسته شدن آلترناتيو اصلي و واقعي رژيم ولايت فقيه بوده است.
اما تأثير اين خونها كه بهاي استمرار مبارزه با رژيم ديكتاتوري ولايت فقيه است، در آسمان سياسي ايران آتمسفري را بوجود آورده كه انسانها و جريانات مردم گرا را وادار به خضوع در برابر اين مدار از فداكاري پيشتازان خلق نموده و زندانيان سياسي در زندانها و شكنجه گاههاي رژيم را به حمايت از اين قهرمانان واداشته است.

كمپ ليبرتي و قورباغه اي كه وكيل جنايت مٌلاها شده!

 اين قورباغه سالها بود كه  از دور ابوعطايش را مي شنيدم و هيچگا از نزديك وي را نديده و با او آداب و معاشرت و نشست و برخاست نداشتم. تا اينكه در گذراز درياي پرتلاطم روزگار ناملايم و ناهموار  و ناسازگار با او آشنا شدم و از نزديك در جريان احوالاتش قرار گرفتم.
هميشه ورد زبانش اين بود كه ليبرال است. البته اين گفتن و برداشت ايشان از بيان اين حرف يك جار زدن رو راست و بي تعارف از ماهيت خود بود. گفته اند و مي گويند كه ” از كوزه همان برون تراود كه در اوست.” واقعا اين ترواش درون يك آدم بي مايه و بالانشين بي عمل و  ترسو  و دوزيست بود كه ” همیشه سالم است.” 
راستش من به رغم اينكه  از قورباغه جماعت خوشم نمي آمد ولي به رسم دوستي و جوانمردي كه  از ماهي سياه كوچولوي صمد و درزندگي ميان ماهيان سرخ ره جوي و ره پوي دريا در سفري طولاني فراگرفته بودم به وي احترام مي گذاشتم و با  اين ”خرده بورژواهاي روشنفكرمآب! ”  كه ”ادعاي اصالت و نجابت دارند ” و  ”خيال ميكنند محور عالم وجودند. و بركه شان را دنيا ميپندارند .”  بر اساس ماهيت دوگانه و ” ذوحياتين!  ” آنها تنظيم رابطه مي كردم. اين را در داستان ماهي سياه كوچولو و تببين آن توسط دكتر منوچهر هزارخاني كه براي من آموزگاري بزرگ بوده و هست ياد  گرفته بودم.   اينجا  
 ” قورباغه! ” مظهر خصلت دوگانه ي خرده بورژوازي، با دست پس زننده و با پا پيشكشنده؛ آن كه ميتواند هم در آب باشد و هم در خشكي و به اعتبار اين دوگانگي ماهيت، خيال ميكند هم در دسته ي حيوانات زمين است و هم رهبر جانوران آبي. مجسمه ي ادعا و تحقيركننده ي ديگران. همان كه خيال ميكند علم اول و آخر است و به ماهي سياه كوچولو ميتوپد كه: «حالا چه وقت فضل فروشي است؟ موجود بي اصل و نسب!... من ديگر آنقدر عمر كرده ام كه بفهمم دنيا همين بركه است...» و شايد براي اولين بار در عمرش حقيقت را ميشنود: «صدتا از اين عمرها بكني، باز هم يك قورباغه ي نادان و درمانده بيشتر نيستي».
معذلك ماهي سياه كوچولو، با همه ي جسارت و جوش و خروشش، يك موجود از كوره دررفته نيست. او درست طرفش را ميشناسد و ميداند كه ماهيتي دوگانه دارد.  به اين فكر نكرده بودم كه فاصله  «مردی تا نامردی یک قدم است.» 
در آخرين روزها هم در بحث و جدل هايي كه با اين قورباغه و قورباغه دوستش داشتم در جريان حال و روز مشعشع و پريشان و طلبكارش بودم و به ادعاهايش همان نگاه ماهي سياه داستان صمد را داشتم كه اين همه خود پسندي و فضل فروشي نكن هنوز هم يك موجود نادان هستي! مدعي بود كه تشكيلات را بايد رها كرد و الان با وجود اينترنت كه از اساس نسبت به آن نادان و بي اطلاع بود، سازمان و تشكيلات كارآيي ندارد! اما ازاينكه ميخواهد از پشت خنجر بزند غافل بودم.  تا اينكه فهميدم قورباغه هاي خود پسند كه مدام پشت ميكروفون ابوعطا مي خواندند و حاضر نبودند ميكروفون را رها كنند جيم شده و ناگهان نيمه شبان خبر خيانت و خنجر زدنشان را شنيدم.
در همان لحظه هم به دوستانم گفتم كار اينها در اين شرايط، حساب شده، آگاهانه و خائنانه است. اينها به ماهيان سْرخ خنجر زده و فرار كرده اند، نسبت به خائن هم اغماض و چشم پوشي و گذشت و مسامحه نيست. به جبهه دشمن پيوسته و خود را فروخته و اعلام همكاري كرده است.
اكنون رفته رفته اين حقيقت بيشتر بارز ميشود و در جريان حمله موشكي به ليبرتي،فيلم حمله اينجا اين وزغ مازندراني در نقش وكيل وصي مْلا ها ابو عطا سر داده كه رهبري اين ماهيان سْرخ را هدف قرار دهيد كه اينها را از راه به در برده و به قربانگاه مرغ ماهيخوار فرستاده و مي فرستد!
شايد هر انساني با اخبار و واكنش ها نسبت به موشك باران كمپ ليبرتي و جنايت آشكار و غير قابل اغماض رژيم براي كشتار و قتل عام ماهيان سْرخ انقلاب و آزادي كه به انتهاي دريا چشم دوخته اند اين پرسش را از خود بكند كه چرا اين قورباغه جماعت در اين شرايط اينگونه عريان و عيان عليه مجاهدين ابوعطا مي خوانند؟!
پاسخ روشن است. رژيم از جنايتي كه كرده خود نمي تواند دفاع كند و لذا اين جماعت را سپر خود كرده و چهره جنايتكار خود را با اينها مي پوشاند. اينها تنها كساني هستند كه در اين شرايط رژيم به آنها نيازمند است و آنها را مصرف مي كند و مْردار ميشوند. از اين رو بوي تعفنشان بيش از پيش است.
بيشتر بخوانيد

ليبرتي و جوي خون و بوي خون و زوزه كفتارها!

ليبرتي كمپ محل استقرار پناهندگان عضو سازمان مجاهدين خلق ايران، اصلي ترين و قويترين و سازمانيافته ترين جنبش مخالف رژيم ايران روز پنجشنبه ۸ آبان ساعت ۷:۴۰ دقیقه به وقت محلی مورد حمله موشکی قرار گرفت و در شرايطي كه سيلاب آن را فرا گرفته بود  ۸۰ موشك بر سر رزمندگاني بي سلاح و بي دفاع اما پر از جسارت و ايمان و يقين و اميدواري كه در اين كمپ محصور هستند باريد. بيشتر بخوانيد
ليبرتي را رژيم ايران با هماهنگي با مزدورانش در ارگانهاي دولت عراق موشك باران كرد و هدفش كشتار دسته جمعي و قتل عام ساكنانش بود. اما به يمن هشياري مجاهدين با پناه بردن به حداقل امكانات سنگري كه خود ساخته اند رژيم به هدفش نرسيد.
بيست و چهار نفر شهيد و شماري نيز مجروح شدند و خسارات فراواني به بار آورده و هم اكنون اين پناهندگان تحت باصطلاح حفاظت كميسارياي عالي پناهندگي ملل متحد!  با وضعيتي دشوار و بغرنج و تشديد محاصره از سوي نيروهاي عراقي مواجهه هستند. 

اين جنايت از پيش زمينه سازي شده بود و اكنون كه اتفاق افتاده است، زوزه كفتارهايي كه در ميان سيلاب و باران موشك و جوي خون، بوي خون به مشامشان رسيده است به هوا بلند شده و شكار زخمي را دوره كرده اند. خصلت كفتار همين است. 
اما در مقابل از يكسو ما با روحيه پولادين رزمند گاني روبرو هستيم كه در زير موشك باران  زبونانه و بزدلانه در عين حال تبهكارانه و جنايتكارانه دشمن خم به ابرو نمي آورند.
دستان خود را به علامت پيروزي بالا مي برند و شكست دشمن را گواهي ميدهند.
از سوي ديگر با موجي از محكوميت هاي بين المللي و ترس و وحشت رژيم از جنايتي كه مرتكب شده روبرو هستيم. عجولانه مصاحبه اي از واثق البطاط منتشر مي كند و اين موشك باران را كه نه در قد و قواره يك گروه دست ساز بلكه امكانات يك دولت با هماهنگي و همكاري هاي لازم در دولت ميزبان است را به او و گروهش كه دْم و دمبالچه خودش است مي چسباند. اما واثق البطاط هم از ترس عواقب آن اين بار از بيخ منكر ميشود كه در اين موشك باران نقشي داشته است. وي مي گويد مجاهدين را” منافق” ميداند ولي اين كار او نبوده است.
پس معلوم شد كار خود رژيم و نيروي تروريستي قدس با زمينه سازي و پوشش تبليغاتي پاسداران سياسي و ماموران و مزدوران خائن و خودفروخته اين جنايت بزدلانه و ددمنشانه را مرتكب شده است.
تا كنون هم جرات نكرده مسئوليت اين جنايت را بر عهده بگيرد. اما كيست كه نداند و بزودي از غلط كرده پشيمان خواهد شد. 
ليبرتي و مجاهدين بي سلاح و بي دفاع  اين كمپ محصور بايد خيلي براي رژيم خطرناك باشند كه دست به چنين حماقتي زده است. راستي بايد پرسيد تو كه مي گفتي اينها پايگاه ندارند و در بين مردم منفور هستند! پس چرا منبع و منشاء نگراني و كابوس شبانه روزي  برايت شده اند؟
تاثيرات رشادت و دلاوري و پاكبازي مجاهدين در سرتاسر ايران و جهان پيچيده و مي پيچد، بسيج گله اي تواب خائن و مزدور براي ليسيدن دستان خونين ارباب ره به جايي نخواهد برد و هر كس به آنها نزديك شود هر تلاشي هم براي لو ندادن خود بكند، لو رفته است. هر كس كه در باره موشك باران ليبرتي سراغ  ماموران وزارت اطلاعات رژيم مي رود، شك نكنيد دمش به رژيم وصل است. و گرنه هيچ آدم عاقلي هر مخالفتي هم با مجاهدين داشته باشد در جنايت رژيم شريك نميشود .

ليبرتي، موشك باران و يك سوال؟

نسرين ستوده مقابل ساختمان كانون وكلا بخاطر لغو پروانه وكالتش ماهها در تحصن بود.
مدتهاست خانواده هاي شهدا و زندانيان سياسي به مناسبت هاي مختلف تجمع مي كنند.
نرگس محمدي دستگير و زنداني شد و در وضعيت جسمي نگران كننده اي بسر مي برد.
محمد ملكي پاي ثابت اعتراض هاي داخل كشور است.
فريادهاي مادران نه تنها در آسمان ميهن در سرتاسر دنيا به يمن  اينترنت و استفاده ايرانيان از شبكه هاي اجتماعي و بازتاب اين فريادها براي افكار عمومي طنين انداز شده و ميشود.
هيچگا از خود سوال كرده ايد اين كساني كه به عنوان  «جدا» شده  و «منتقد» !  و اين دايه هاي دلسوزتر از مادري كه شب و روز به فكر انتقال مجاهدين و رهايي آنها از مبارزه! هستند
هيچگاه ديده ايد حرفي عليه رژيم و در حمايت از رويدادهاي فوق بزنند؟!
آيا تمام وقتشان صرف دشمني و لجن پراكني عليه مجاهدين نيست؟
دقيقا، همين است و از همينجا مي توان به سادگي نتيجه گرفت كه بدون هيچ شك و ترديد و عذر و بهانه اي ماموران وزارت اطلاعات رژيم ايران هستند. اينها زمينه سازان و جاده صاف كن هاي حمله و قتل عام مجاهدين در اشرف و ليبرتي بوده و هستند.
هر كس كه با اينها هم سو و هم نوا شود در جبهه رژيم و شريك در جنايت هاي اين رژيم ميشود. تحت هر عنوان و بهانه و غرض و مرضي كه باشد.
به هر كسي كه به اين ماموران خائن و خود فروخته آنتن ميدهد شك كنيد. دوست و دشمن را از روي علائم و نشانه هايي مي توان شناخت. علائمي كه دشمنان مردم از خود نشان ميدهند:
مردم آزاري، تجاوز به حقوق مردم ، توهین و تحقیر و لجن پراكني عليه انسانهايي كه وجود آنها برايشان خطرناك است بويژه هنگامي كه بر مسند قدرت و يا در خدمت قدرت حاكم هستند. تلاش براي گمراه کردن دیگران  با مکر و حیله، فریبکاری و گول زدن ، جنگ و خون ریزی و فساد و تباهی و نسل کشی  و نابود کردن جوامع از مهم ترین آثار عمومی دشمن  است .  حال ماموران دشمن را بر اساس اين علائم و ويژگيها بشناسيم.
مطالب بيشتر در  اينجا

ليبرتي دردي مشترك و رزمي مشترك براي مقابله با تروريسم رژيم ايران

مي گويند، ”آدم زنده وكيل وصي نميخواد.” اين ضرب المثل ايراني را فكر كنم هر كودك دبستاني هم بداند و اشاره به اين دارد وقتي كسي يا كساني خودشان حي و حاضر هستند، خودشان طرف حساب مي باشند و نمي توان آنها را دور زد و يا به جاي آنها حرف زد بي آنكه اين آدمهاي زنده چنين اجازه اي را به كسي داده باشند.
اين حكايت ماموران شعبه خارج كشوري انجمن نجات است كه در نقش نماينده خانواده هاي موهوم مجاهدين سخن از انتقال  اشخاص حقيقي و حقوقي مي زنند كه خود حي و حاضرند و نيازي به چنين وكيل وصي هايي كه وزارت اطلاعات رژيم ايران تعيين كرده است، ندارند. بويژه اينكه اين بار رژيم لايه خاكستري خود را نيز فعال كرده است تا مجاهدين را از دست رهبريشان نجات دهد!
اين نخستين بار نيست كه رژيم ايران با همكاري و همدستي اياديش در دولت عراق و ارگانهاي نظامي و شبهه نظامي اين دولت كه بخش زيادي ازانها وابسته به سپاه قدس رژيم ايران هستند، به محل استقرار نيروهاي سازمان مجاهدين خلق ايران حمله مي كند و حمام خون راه مي اندازد.  بارها اين اتفاق افتاده است و عقبه سپاه قدس در فضاي مجازي و واقعي هم مشخص هستند. ابتدا در سايت هاي  وزارت اطلاعات و تابعه آن و فضاي مجازي و نيز با بسيج تعدادي از مرتبطين با انجمن نجات رژيم در داخل كشور تحت عنوان خانواده به دم درب كمپ محل استقرار مجاهدين زمينه سازي يك حمله شروع ميشود و وقتي هم حمله صورت گرفت همين عقبه سپاه قدس وارد معركه ميشوند و با انداختن تقصيرات به گردن قرباني كه خود مجاهدين هستند، جنايت و مشاركت در اين جنايت را تكميل مي كنند و به توجيه و تبرئه آن و محق بودن رژيم ايران در ارتكاب اين جنايت مشغول ميشوند.
اين يك تقسيم كار است و اينبار با موضعگيري و محكوميت حمله به ليبرتي توسط كميسارياي عالي ملل متحد، عفو بين الملل، وزير خارجه آمريكا، رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا و شمار زيادي از نمايندگان پارلمان اروپا و كنگره امريكا و ... همچنين احزاب و سازمانها و شخصيت هاي سياسي و هنري و فعالين حقوق بشري ايراني اين حقيقت بر همگان عيان شد كه:
اولا- بدون هيچ ترديد  و اما و اگري موشك باران كمپ ليبرتي كار رژيم ايران و مزدورانش در دستگاه حكومت عراق و با همكاري دولت عراق بوده است.
دوما- سازمان ملل و دولت آمريكا به اين گاه هستند و اين پناهندگان بر اساس يك قرارداد دو جانبه و تعهد كتبي دولت آمريكا مبني بر تامين حفاظت آنان سلاحهاي خود را تحويل داده و توسط آمريكا و سازمان ملل و با دادن تعهد  تضمين حفاظت از اشرف به ليبرتي به عنوان يك كمپ ترانزيت  انتقال و بدون تامين حفاظت و خواسته ها و اجراي تعهدات ، در يك زندان محاصره و هدف حملات رژيم ايران به قصد قتل عام و كشتار جمعي قرار گرفته و مي گيرند.
سوما- پيش از وقوع حمله به سازمان ملل و دولت آمريكا هشدارهاي لازم داده شده بود اما هيچگونه اقدامي نشده و نه در جريان موشك باران و كشتار دسته جمعي و نه پس از آن بجز يك بازديد توسط افراد يو ان  هيچ اقدام جدي نه از سوي كميساريا، نه سازمان ملل، نه امريكا و نه دولت حيدرالعبادي صورت نگرفته است و پناهندگان موشك باران شده و قتل عام شده  بدوح حفاظت و امكانات رها شده و محافظين مسلح كمپ آنها را محاصره كرده اند.
چهارما- اين پناهندگان موشك باران شده اعضاي يك جنبش هستند كه سابقه پنجاه سال مبارزه با دو ديكتاتوري را در كارنامه خود دارد و بسياري از آنها زنداني سياسي در دونظام بوده و يا عضوي از خانواده شان اعدام شده است. بر اساس قوانين بين المللي و حق مشروع مبارزه و مقاومت براي آزادي در برابر يك حكومت ديكتاتوري و سركوبگر حق مبارزه برايشان مفروض و قابل كنار آمدن و يا اجازه گرفتن از كسي نيست. آنها به عراق براي همين رفته اند. 
همانگونه كه آمريكاحق دارد عليه داعش بجنگد، مردم ايران و مجاهدين خلق ايران هم حق داشته و دارند با رژيم ابوداعش بجنگند. همانگونه كه كردها در سوريه  حق دارند عليه داعش بجنگند و آمريكا به آنها پوشش هوايي ميدهد، مجاهدين هم حق دارند  براي دفاع از خود و ملت خود مسلح باشند و عليه  ابوداعش بجنگند. همانگونه كه در يمن عليه دخالت هاي رژيم ايران يك ائتلاف عربي مي جنگد و همانگونه كه سوري ها عليه ديكتاتوري اسد و دخالت هاي رژيم ايران و روسيه مي جنگند و با مقاومت مردم ايران و دشمن مشتركشان متحد هستند، مجاهدين و ديگر نيروهاي مخالف رژيم ايران حق دارند عليه اين رژيم جنايتكار و براي آزادي مردم و ميهنشان مبارزه كنند . 
حال چرا آمريكا و سازمان ملل چنين حقي را براي مجاهدين قائل نيستند و آنها را خلع سلاح از پايگاهشان مجبور به كوچ اجباري و در زنداني به نام ليبرتي محاصره و محصور كرده و نيروهاي عراقي وابسته به سپاه قدس رژيم ايران به عنوان محافظ كمپشان را رصد و شناسايي و با هماهنگي با هدف و نيت كشتار جمعي و قتل عام موشك باران مي كنند؟ 
وزير خارجه آمريكا هیلاری کلینتون چندي پيش اظهار داشت : ایران به‌عنوان یک دولت، بزرگترین حامی تروریسم در جهان است در این زمینه داعش و القاعده را هم داریم که کشور محسوب نمی‌شوند، ایرانیها به‌وضوح رژیمهایی از جمله یمن رو برای مدتها بی‌ثبات کردند، از اسد حمایت کردند که ما پیامدهای اون رو داریم می‌بینیم».
اگر چنين است پس چرا مخالفين اين رژيم در فهرست تروريستي دولت شما بودند و نهايتا با حكم دادگاه مجبور به دست كشيدن از اين نامگذاري شرم آور و ننگين شديد؟
اگر اينطور است پس چرا در زماني كه بر مصدر وزارت خارجه بودي به دخالت هاي تروريستي رژيم ايران در عراق اشاره اي نكردي و چرا مخالفين اين رژيم را پايگاهشان كوچ داديد و آنها را بي سلاح و بي دفاع در برابر اين رژيم تروريست و مزدوران عراقيش محصور و زنداني نموديد؟
روشن است آمريكا و سازمان ملل و دولت عراق نمي توانند از زير بار مسئوليت و پاسخگويي در باره اين جنايت و كشتار جمعي  شانه خالي بكنند و بر همه ايرانيان است در دفاع از هم وطنان مبارز خود عليه اين سياست كثيفي كه به جنايتكاران حاكم بر ايران  عنايت دارد و عليه منافع ملت ايران و ملتهاي منطقه  مي باشد بپاخيزند. 
اما مهمتراز اين مقابله با پاسداران سياسي و عقبه سپاه تروريستي قدس رژيم در فضاي مجازي و رسانه اي است كه اينبار هم مانند گذشته به ميدان آمده است تا دستان خونين جلادان حاكم بر ايران را پنهان كند و مجاهدين و رهبري اين سازمان را به قرباني كردن سازمان و اعضاي خود متهم نمايد. 
اينان كه با قيافه هاي حق به جانب هم وارد ميدان شده و مي شوند، در يك كلام حرفشان اين است. جمهوري اسلامي همين است و مي كشد و شما نبايد مقاومت كنيد. تسليم شويد، سازمان و تشكيلات خود را رها و متلاشي كنيد و به خدمت نظام و پاسدارانش در بيائيد، همانطوري كه ما در آمده ايم و به خدمتگذاري در هر زمان و مكاني حاضريم.
ملاحظه مي كنيد كه اين «توابان تشنه به خون»  و خائن چگونه هم جاده صاف كن جنايت و كشتار هستند و هم براي دربردن جلادي كه ارباب و ولي نعمتشان است چه سر و دستي مي شكنند و ميمون وار از هر آنتن و رسانه و بشقابي كه گيرشان بيايد بالا مي روند. چه كينه توزانه يقه مي درانند كه آي ايهاالناس ما كمپين خانواده هاي اينها هستيم كه اسير دست مجاهدين هستند و آنها را گوشت دم توپ جمهوري اسلامي كرده اند، چرا عليه جمهوري اسلامي تظاهرات و گردهمايي و جلسه و ... برگزار مي كنند ولي به فكر نجات اينها نيستند؟!
بله انجمنهاي نجات رژيم در داخل و خارج كه خيلي به فكر نجات رژيم ضد ايراني ولايت فقيه هستند و براي  قتل عام مجاهدين زمينه سازي و جاده را هموار مي كنند، به فكر نجات مجاهدين هم افتاده اند! 
بايد به اين دريدگان بي حيا گفت: مجاهدين حي و حاضر هستند و از حق و حقوق خود مي دانند چگونه دفاع كنند و همه راههاي ممكن  را براي تامين حفاظت خود نه براي عافيت طلبي و جان به در بردن بلكه براي تداوم مبارزه و نبرد با رژيم ولايت فقيه پيموده و باز مي پيمايند، به هر وسيله ممكن و در هر كجا كه باشند ، درون زندانهاي رژيم يا زندان ليبرتي يا هر كجاي دنيا باز به مبارزه و مقاومت براي به زير كشيدن اين رژيم ضد ايراني و ضد بشري ادامه ميدهند و در اين راه هر بهايي هم كه لازم باشد مي پردازند اما تسليم زندانباناني كه فكر مي كردند مي توانند مجاهدين را از پاي در بياورند نميشوند و كينه ضد بشري شما و اربابتان هم از همينجا ناشي ميشود كه هستند و تاثير گذار و خطرناكند. بويژه در شرايطي كه نه راه پس داريد و نه پيش و مجاهدين هم همه جا در هر كوي و گذر با هواداران و نيروهاي بالقوه و بالفعل خود و خلق قهرمانشان به كمينتان نشسته اند.
مجاهدين بودند زهر به حلقوم خميني و اخيرا زهر اتمي را به حلقوم خامنه اي و رژيمش ريختند و اكنون نوبت زهر منطقه اي و حقوق بشر است و اين را هم در گلويتان مي ريزند.
امروز همه ايرانيان فهميده اند كه شليك به كمپ ليبرتي شليك به هر  ايراني است  و همه جريانهاي سياسي مخالف با هر اختلاف نظر سياسي و ديدگاهي كه با مجاهدين داشته و دارند بدرستي بر وضعيت بحراني رژيم و  جنايت رژيم و نقش رژيم و سياست هاي بين المللي  كه زمينه ساز اين جنايت بوده انگشت گذاشته و آن را محكوم نموده اند.  هر آنكس هم كه همسو و در سوي رژيم است، در جبهه دشمن مردم ايران قرار دارد. 
اما  اكنون بايد گامي فراتر محكوميت  نهاد و در يك همبستگي ملي و مبارزاتي و سياسي به رژيم تعرض نمود. همه ايرانيان و جريانهاي سياسي ضروري است با هر امكان و تواني كه دارند براي محكوميت گسترده اين جنايت و  اقدامات تروريستي رژيم در منطقه و اعدام و نقض حقوق بشر در ايران فعال شوند و به تحقيق در باره حمله جنايتكارانه به كمپ ليبرتي و شناسايي و محاكمه عاملان و آمران آن فراخوان داده و فشار حد اكثر را به كميسارياي ملل متحد، سازمان ملل و دولتهاي آمريكا و عراق و اتحاديه اروپا بياورند. 
بايد به جد خواهان حفاظت از مجاهدين در ليبرتي و همه مخالفيني كه در عراق و يا در هر كجاي دنيا هستند بشوند. اين يك درد مشترك و يك رزم مشترك است بايد همه با هم همراه شويم . همراه شو عزيز!

واكاواي گفتار وكيلي كه ” هرگز مفت حرف نزده است ” اما حرف .....

درتهاجم ضد انساني اخير پاسداران و مزدوران انها به كمپ ليبرتي 24 قهرمان مجاهد خلق به شهادت رسيدند و بخش هاي وسيعي از كمپ نيز به ويرانه تبديل شد . اين جنايت كه از جنبه حقوقي صرف بدون شك مصداق جنايت عليه بشريت است با موجي از محكوميت داخلي و بين المللي همراه شد . ايرانيان شريف و ازاده از اعماق زندانهاي قرون وسطايي فاشيسم مذهبي حاكم بر ايران گرفته تا دانشگاهها و بازاريان و .... تا تقريبا قريب به اتفاق جريانات سياسي و حقوق بشري ايراني (عليرغم هر اختلاف سياسي كه با مجاهدين داشته و دارند ) بصورت يكپارچه اين جنايت در حق افراد بيدفاع و محصور را محكوم كرده و اخوندهاي تبه كار و سپاه جهل و جنايت را مسئول ان دانستند . دراين ميان اما تعدادي از پاسداران سياسي و بريده مزدوران خيانت پيشه در دريك تقسيم كار كاملا اشكار و در نهايت رذالت پيشگي به شستن دستهاي خونين پاسداران پرداختند ( كه البته انتظاري حز اين هم  ازاين تير و طايفه خائن و تواب تشنه بخون  نبوده و نيست و اگر غير از اين بكنند عجيب است ) .
از جمله اين افراد وكيلي كه مدتهاست در شكل و محتوا بطور كامل ” روحاني ” شده است و ازقرار معلوم هيچوقت ” مفت حرف نزده و نمي زند ” نيز بفرموده يا حبا للارتجاع يا بغضا للمجاهدين نيز فرصت را غنيمت شمرده و زبان رذالت از نيام حقارت بركشيده وسوار بر اسب دنائت به ميدان امده و به توجيه جنايت پرداخته ودن كيشوت وار و به نيابت به صدور فتوا براي اين و ان پرداخته است ودريك نا پرهيزي نادر مرتكب يك فقره قمپز هم شده است . 
بدنيست به شيوه مرضيه ايشان به واكاوي افاضات مربوطه  بپردازيم . 
مرقومه ايشان كه البته برنگ كاملا سياه است شامل 1960 كلمه مي شود كه اگر لينك ها و اسم وامضا و تاريخ نگارش را حذف كنيم دقيقا ميشود 1945 كلمه  . 
دراين مقاله دريك جمله 16 كلمه يي گفته شده امر اين جنايت خامنه يي است و مابقي يعني حدود 1900 كلمه باقيمانده تماما لجن پراكني و فرافكني آخوند پسند است كه دريك جمله خلاصه ميشود : مجاهدين درعراق مانده و بخشي از خاك عراق عزيز را اشغال كردند و برادران و شيخ البطاط مجبور شد ند به انها موشك بزنند و اين چيزي است كه از قبل ما پيش بيني كرده بوديم .
ملاحظه ميشود كه نسبت 16 به 1900 چيزي كمتراز 1% است . به فارسي سره يعني مسئوليت اين جنايت به نسبت  1%  (رژيم وخامنه يي ) و 99% مجاهدين و رهبري انها ست . بنظر ميرسداگر اين 1% هم نبود موجب مزيد خجالت و ابرو (كه البته هيچ سنخيتي با وكيل همه فن حريف ، ندارد) ريزي ميشد. 
سعيد امامي ملقب به ” سعيد جان ” كه بدليل شغل شريف !!!! خود (كه مسئول پشت پرده و سلسله جنبان همه مزدوران و بريده مزدوران درون مرزي و بويژه برون مرزي  ”مقام معظم ” بود ) حتما معرف حضور جميع خائنين وبريده مزدوران است ، توصيه كرده بود كه اگر 80 به رژيم زده و هر فحش وفضيحتي بدهيد ولي 20 به مجاهدين بزنيد  ، كمال مطلوب است . اما بنظر ميرسد كه وضعيت رژيم خرابتر از اين حرفهاست و كار اين جماعت سفله نيز بسا بيشتر از اين حرفها گذشته كه نياز به رعايت قوانين موضوعه وزارت جليله !!!! داشته باشند .   
بنابراين مقدمتا بشيوه كاملا حقوقي ابتدا در كليات بحث ميكنيم و بعد وارد جزئيات ميشويم . 
يك پيشنهاد 
وكيل تما م قد ”روحاني ” كه قطعا ” مفت حرف نمي زند ” افاضه كرده است كه مجاهدين تلاش نكرده ونمي كنند كه رزمندگان مستقر در ليبرتي را به خارج منتقل كنند . بگمان نگارنده ازجمله عللي كه مجاهدين نتوانسته اند باندازه كافي به اين موضوع بپردازند يكي هم هزينه بسيار بالاي انتقال هرنفرا ست . و همانظور كه مجاهدين تا بحال صدها بار گفته و اطلاعيه صادر كرده اند  بطور واقعي به  پول اموالي كه در اشرف دارند براي انتقال و بازاسكان ساكنين نياز دارند . بنابراين پيشنهاد حقير به وكيل تمام قد ” روحاني ” اين است كه  شما كه سنگ خودتان را با اشك تمساح ريختن براي شهيدان و زندگان ليبرتي حق كرده ايد ، پس” مرحمت فرموده انها را مس كنيد ”  و بجاي قمپز ” استقبال ازخطر ” و” فضيلت جانبازي ” كه كلا با گروه خون شما تضاد ماهوي دارد و تكرار ان از جانب شما موجب حالت تهوع خوانندگان ميشود ، براي اثبات همه گفته ها و .... مقداري و فقط مقداري از ان چه كه  اين مقاومت و مجاهدين بجاي هزينه كردن براي انتقال ساكنين ليبرتي به خارج كشور به شما و همپالكي هايتان پرداختند را به انها برگردانيد تا خرج خارج كردن مجروحان همين جنايت بخارج شود . 
يك درخواست و يك سئوال : رابطه پيرانه سر با الزايمر 
نكته ي ديگري كه بايد در كليات پيرامون ان صحبت كرد ويژگي هاي ” پيرانه سر ” است  حقير بدليل اينكه هيچ تجربه يي دراين رابطه ندارم مجبرم از حضور انور ايشان استفتا كنم . چه بسا اين هم چيزي مانند الزايمر و،،،، باشد كه بحمدالله وكيل مدعي است كه ندارد . 
باري موضوع اين است كه فرد بسيار با شرافتي !!!! بنام پاسدار سعيد جمالي ( يا همان فرمانده افشار !!!!  ” مودب و فروتن و محجوب ” جناب وكيل ) چند روز قبل لجن نامه بسيار مودبانه !!!!! نوشته و دران تمامي درونمايه متعفن و فرهنگ و ادبيات لمپني ، منحط وارتجاعي ” اخوند – پاسداري ” خودرا برملا كرده و بسبك الله كرم و حاج سعيد قاسمي به فرافكني نسبت به اعضاي شورا پرداخته و حكم صادر كرده بودكه همه بايد استعفا بدهند . 
حال چطوراست كه وكيلي كه نديده حكم به ” مودب و محجوب و فروتن” بودن اين پاسدار نجيب زاده !!!كرده است ، پس از بيش از يك دهه كه به اذعان خود اين پاسدار، بعنوان يك ” مسلمان معتقد ” و قطعا ملتزم قلبي به ولايت ، با تمام قوا به ” پاسدار”ي از اسلام عزيز !!!! مشغول بوده  (امري كه اخيرا نيز ازجانب ساير بريده خائنين بصورت علني به وي تفهيم شده ) به ناگهان به اين نتيجه ميرسد كه وي بدليل اينكه ” استعفا ” نداده
هنوز عضو شورا است و بايد به فعاليت خود در پاسداري از ” اسلام عزيز ” دردرون شورا ادامه بدهد . 
بنظر شما اين شما كدام فرضيه نزديك تر به حقيقت است 
a. پيرانه سر الزايمر گرفته و دچار مزخرف گويي شده است 
b. در اثر غني شدن بيش ازحد ” روحانيت ” در وي و ”اسلام عزيز و عشق ولايت ” درپاسدار جمالي خيلي باشرف !!!! لاجرم هريك بگونه يي افشاي ماهيت ميكنند . 
c. يك تقسيم كار است و هركس نقش خودرا دارد و اين ها بي تقصيرند و اشكال به ”سعيدجان” مقام معظم عظماي ولايت بر ميگردد كه ” گز نكرده قيچي ميكند ” و مزدور به صحنه مي فرستد .
d. با قصد قربت هرچه بيشتر به ولايت ، خواب نما شده است كه” شاید روزی ناگزیر با توجه به اصل دفاع مشروع تصمیم بگیرم که از حق خود دفاع کنم...» حالا آن روز رسیده است.” يعني كه مجاهدين موشك باران شده اند و شهيد و مجروح داده اند و بخش هايي از محل استقرارشان ويرانه شده است و ..... بنابراين امروز روز ي كه قربه للمعاويه  پيراهن  عثمان بر سر نيزه برود . 
e. جواب سئوال فوق را از ميليونر زاغه نشين پرسيدند ، بلادرنگ گفت اگرچه هر چهار جواب مي تواند درست باشد اما بنظر من فقط جواب ” c ”قطعا درست است .  
f. 15آبان ماه 1394


محمود پهلوان 

ریم رجوی در مراسم گرامیداشت شهیدان حمله موشکی به لیبرتی ،آنچه عصر پنجشنبه در ليبرتي روخ داد مهيب ترين هجوم عليه مجاهدين بود

مریم رجوی: سلام بر شهیدان ‏و ‏مجروحان لیبرتی، فدیه‌های مردم ایران در دوران سرنگونی ولایت‌فقیه‌
فيلم سخنراني در اينجا مشاهده كنيد ۱۰آبان ۱۳۹۴
با سلام به همه شما، 
از این جا به لیبرتی غرقه به خون و ویران شده و به شهیدان سرفرازش هزاران سلام و هزاران درود.
آنچه عصر پنجشنبه در لیبرتی رخ داد، هر چند که خوشبختانه


نتوانست هدف شوم خامنه‌ای را برآورده کند، اما یکی از مهیب‌ترین هجومهایی است که تا کنون علیه مجاهدین صورت گرفته است. این حمله، قتل‌عام تمامی مجاهدان آزادی در لیبرتی را هدف قرار داده بود.
یک آتشباری سنگین با هشتاد موشک که ده دقیقه بی‌امان ادامه داشت. بارش دهها موشک همه چیز را به آتش می‌کشید و همه جا را ویران می‌کرد. و امواج سنگینش هر چیزی حتی دیوارهای حفاظت بتونی را درهم‌ می‌کوبید و به این سو و آن سو پرتاب می‌کرد. سونامی انهدام و نابودی و حریق بود و گویی جنایت و تبهکاری خمینی و خامنه‌ای در تمام مدت حکومتشان را در ده دقیقه فشرده کرده بود. با این همه، لطف خدا و هوشیاری و عکس‌العمل به موقع و روحیه جنگنده مجاهدین، آنها را از کشتار بزرگ در امان نگهداشت تا باز هم چشم و دل مردم ایران به آنها و به رزم و پایداریشان روشن باشد و روشن بماند. 

نمی‌دانم مبارزه مرگ و زندگی زنان و مردانی را که در میان خون و آتش به‌پاخاستند چطور توصیف کنم؟ فقط به آنها می‌گویم آنچه هم که شما در آن شرایط نفس‌گیر انجام دادید، فشرده ‌ایمان و شور و نیروی ملتتان برای آزادی بود.

در دل تاریکی و سرما، با وسائل ابتدایی آتش را خاموش می‌کردید. اجساد همرزمانتان را از زیر آوارها بیرون می‌کشیدید. با بدنهای مجروح و خون‌چکان این طرف و آن طرف می‌دویدید و همه حقیقتاً تن واحد و یگانه‌یی شده بودید و نشان دادید که اراده و انگیزه انسانی که نبرد برای آزادی را انتخاب کرده حد و مرزی ندارد.

آن شب، در تمام لحظه‌ها، به فکر شما و با شما بودم. در کنار سنگرها، بالای سر شهیدان، یا موقع مرهم گذاشتن بر زخم ‏مجروحان، ‏با صورتهای خونین، مشتهای گره ‌کرده و دستهایی را که به نشانه پیروزی بالا می‌بردید، دیدم و البته هرکس که دید غرق غرور و افتخار شد.

راستی که از این بهتر چطور می‌توانستید باز هم پیام شکست دشمن را به همه برسانید. آنشب در میان آتش و دود و موج و انفجار توانستید عظمت کارزار سرنگونی را در اراده‌های سترگتان و در یقینتان به مقاومت و نبرد و پیروزی نشان دهید و طاقت و توان مجاهدین را اثبات کنید. سلام بر شما و بر رزم و ایستادگیتان و سلام بر شهیدانتان. 


شعله‌های سرکش وجدان بیدار بشریت
السّلام علیک یا ثارالله وابن ثاره
سلام بر شما که خون جاری دورانید، ای شعله‌های سرکش وجدان بیدار جهان بشری، ای جانهای شیفته‌یی که تسلیم و یأس در اندیشه و هستی‌تان جایی نداشت و ای عشقهای پرشور یک ملت اسیر به آزادی و رهایی. به شما باد سلام، به شما باد درود.

سلام به برادران عزیزم منوچهر براتی، حمید دهقان، اکبر علیدوست، حسن توفیق جو، حمیدرضا ایمن کاشان، ابوطالب هاشمی، کیومرث یوسفی، ‏حسین گندمی، فرشید ربیعی، حسن ابراهیمی، محمدعلی میرزایی، سهراب همایونفر، بهزاد میرشاهی، حسین اداوی، ‏رجب قربانی، رضا وادیان، شریف ویسی، حسین سروآزاد، احمد مسچیان، جاسم قصیر و جواد سالاری

سلام به خواهر عزیزم نیره ربیعی از مسئولان مجاهدین که در همه صحنه‌های رزم حاضر و پیشتاز بود و سلام به فرمانده کاظم سردار دلیر نبردهای ارتش آزادیبخش.
برادرم حسین ابریشم‌چی که با بیش از 40سال سابقه مبارزاتی علیه دو نظام دیکتاتوری مسئولی همه‌جانبه و همه جا جلودار صحنه‌های سخت نبرد بود. همواره پرتلاش و همواره تازه و نو و سرشار و پر از ایمان به راه و آرمان آزادی که سر در راه آزادی نهاد و سرور آزادی شد. 

درست پنج روز قبل از شهادتتان در روز عاشورا، در آن مراسم پرشکوه‌ همه خطاب به حسین (ع) می‌گفتید که:
در دل دشت بلاخیز 
به شب توطئه‌انگیز 
شکنم هرچه حصار است
قفس و چوبه دار است ‏
حقا که یکایک شما در پیروی از پیشوای آرمانی‌تان حسین (ع) از همه چیز خود گذشتید. راستی کدام آتش، حریف شاخسار شماست؟ ‏
و من هم با شما تکرار می‌کنم:
خوشا در راه آزادی به خون عهدی دگر بستن
خوشا این‌گونه در زندان به مرگ شب کمر بستن
از این پس شما شور و نیروی هر جوان دلیری هستید که به نبرد با رژیم ولایت‌فقیه برمی‌خیزد و الهام‌بخش هرکس که در برابر ستم و استبداد قیام می‌کند.

حمله به لیبرتی، درماندگی رژیم آخوندی در برابر بی‌تابی ملت ایران برای آزادی
پس به شما مادرانی که عکس فرزندان‌ شهید یا اسیرتان را به دست می‌گیرید و در خیابانها و چهارراه‌های شهرهای ایران، آخوندها و پاسداران را افشا ‏می‌کنید، 
به شما زنان دلیر و مردان غیرتمندی که در مراسم گرامیداشت ریحانه و ستار هموطنانتان را به مبارزه با این رژیم فراخواندید، 
به شما زندانیان سیاسی شجاعی که از سیاهچالهای خامنه‌ای به همبستگی با مجاهدان لیبرتی برخاستید و به شما هموطنانی که از شنیدن خبر جنایت بزرگ رژیم در لیبرتی سراسر وجودتان را خشم و درد فرا گرفت.
بله به همه شما می‌گویم که ایستادگی شما و عزم و مبارزه شما برای به زیر کشیدن این رژیم کاخ ستم آخوندها را به لرزه درآورده است.

حمله به لیبرتی، نتیجه درماندگی این رژیم در برابر بی‌تابی ملت ایران برای آزادی است. بنابراین به شما و به‌خصوص به همه جوانان و اشرف‌نشانها در تمام ایران می‌گویم شعله‌های رزم و مقاومت برای سرنگونی رژیم را گسترش دهید و شهیدان لیبرتی را در خود زنده کنید.
خون و رنج شهیدان از جوش و خروش نمی‌افتد تا روزی که آزادی در ایران اسیر برقرار شود. 

رژیم ولایت‌فقیه، مفلوک، آشفته، ضربه‌خورده و بی‌راه‌حل
تا به‌حال سابقه نداشته که رژیم ولایت‌فقیه تا این حد مفلوک و آشفته و ضربه‌خورده و بی‌راه‌حل باشد.
چه خطراتی این رژیم را احاطه کرده که خامنه‌ای ناچار است سایتهای اتمی را با دست خود، گل بگیرد. در سوریه آخوندها پی‌درپی دچار شکست و تلفات می‌شوند، در عراق با تظاهرات بی‌وقفه مردم در مخالفت با عوامل رژیم مواجهند و در داخل ایران راه پس و پیش ندارند.

یعنی سرمایه‌گذاری چندین و چند ساله رژیم هم روی برنامه اتمی و هم روی سوریه و عراق و یمن، برباد رفته و روزی که سرمایه‌گذاری آخوندها روی کل سپاه پاسداران هم برباد برود دور نیست و دور نیست روزی که جوانان ایران، این سپاه جنایت و خونریزی و غارت و فساد را منهدم کنند. 

در این چند ماهه، محافلی که از ادامه حکومت آخوندها نفع می‌برند به دست و پا افتاده بودند و سعی می‌کردند این خیال واهی را ایجاد کنند که پس از توافقنامه، رژیم ولایت‌فقیه به سمت میانه‌روی و گشایش می‌رود. ادعا می‌کردند که وعده‌های اعتدال آخوند روحانی از این به بعد خود را نشان خواهد داد. ولی وعده بهبود اوضاع و اعتدال رژیم تا این‌جا بیشترین اعدام را در سال جاری نسبت به ربع قرن گذشته به بار آورده. آیا اسید پاشیدن به‌صورت خواهرانمان در اصفهان و کشتار سنیها و زجرکش کردن زندانیان سیاسی میانه‌روی است؟ آیا جنایت علیه بشریت در لیبرتی که آخوند روحانی به‌عنوان رئیس شورای عالی امنیت در آن مسئولیت دارد، اعتدال است؟ 

پس چرا دولتهای اروپا برای چنین کسانی فرش قرمز پهن می‌کنند؟ و چرا دست کسانی را می‌فشارید که مردم ایران خواهان محاکمه آنها هستند؟ 
واقعیت این است که دوران پس از توافق، دوران سر باز کردن خواستهای اساسی جامعه و در رأس همه، آن گوهر ناپدید شده، آن گوهر سنگسار‌ شده و آن گوهر پایمال ‌شده یعنی آزادی و آزادی و آزادی است.
به همین دلیل است که خامنه‌ای، مجاهدین را با پرتاب موشک‌ قتل‌عام می‌کند. چون ملت ایران آزادی می‌خواهد. چون ملت ایران سر به فریاد برداشته که این رژیم را نمی‌خواهد و باید سرنگون شود.

به آخوندها و اشقیای حاکم می‌گوییم همه طرحهایی که سالهای سال است برای سرکوب آزادیهای ملت ایران به‌کار می‌گرفتید، شکست خورده است.
حالا زمان حساب کشیدن از آخوندهای حاکم است. حالا زمان به زیر کشیدن رژیمی است که جز با خونریزی نمی‌تواند ادامه پیدا کند. به‌خصوص که انواع مانورها و فریبهای این رژیم و جناحها‌ی درونی‌اش نیز شکست خورده است.
نه سازندگی رفسنجانی و اصلاحات قلابی‌ خاتمی ‌توانست کاری از پیش ببرد، نه وعده‌های رئیس‌جمهور کنونی رژیم در مورد معجزات توافق اتمی. 
یک راه و فقط یک راه برای برقراری آزادی و دموکراسی در ایران و نجات کشور از فقر و فلاکت و عقب‌ماندگی وجود دارد و آن سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه در تمامیت آن است. درست به همین دلیل خامنه‌ای زنان و مردان قهرمانی را موشک‌باران می‌کند که پرچم سرنگونی این رژیم و پرچم آزادی ملت ایران را هرچه محکمتر‌ در دست می‌فشارند.
و راستی که به قول مسعود، بدون مجاهدین «مردم ایران به چه می‌نازیدند و خلق در زنجیر و جوانان اشرف‌نشان، به کجا چشم امید می‌دوختند؟ از کجا ایده و آرمان می‌گرفتند و به کجا پشتگرم و دلگرم بودند؟».
  
زمینه‌سازی برای حمله موشکی به لیبرتی
در ماههای اخیر دیدید که چطور زمینه‌سازی برای این حمله را شروع کردند. ابتدا اکیپهای وزرات اطلاعات را تحت عنوان خانواده به ورودی لیبرتی فرستادند. همزمان مزدورانی را به سراسر اروپا اعزام کردند تا اغتشاش کنند و فضا را غبار آلود کنند.
در عین‌حال جبهه ولایت‌فقیه با سایتها و تلویزیونهای تحت تکفل وزارت اطلاعات، ناسزاگویی علیه مقاومت را گسترش دادند تا آتش تهیه برای کشتار را فراهم کنند. 
اما در مقابل، در روزهای اخیر با موجی از عواطف بی‌دریغ ایرانیان در داخل و خارج کشور، و هم‌چنین، زندانهای سیاسی نسبت به مجاهدان لیبرتی مواجه بودیم. از صمیم قلب از همه آنها سپاسگزاری می‌کنم. بیانیه‌ها و موضع‌گیریها و پیامهای آنها، صدای رسای مردم ایران، رودرروی قاتلان مجاهدین است. 
این درست رودرروی ریزه‌خواران ولایت‌فقیه است که با تقلید از اطلاعات بدنام آخوندها، از دل سوزاندن برای شهیدان هم استفاده می‌کنند تا خود مجاهدین و رهبر این مقاومت را مقصر کشتار معرفی کنند.
آشکارا یک تقسیم کار شناعت‌بار در کار است. رژیم ولایت‌فقیه بخش نظامی حمله را برعهده دارد و موشکها را شلیک می‌کند و سرانگشتانش در خارج ایران، بخش سیاسی حمله را برعهده‌ دارند و هم‌وزن همان حمله موشکی، افترا و هتاکی را به بالاترین حد می‌رسانند.

زمانی بر اساس رهنمود وزارت بدنام اطلاعات، قاعده 20 ـ 80 شیوه کار مزدوران بود. 80 درصد به خود رژیم می‌زدند تا حمله 20 درصدیشان به مجاهدین عادی جلوه کند. اما حالا پرده‌ها را کنار زده همان 80 درصد را نثار خود مجاهدین می‌کنند. اما اینها هیچ‌کدام چیز جدیدی نیست. بلکه همیشه بخش مکمل سرکوب و شکنجه و اعدام مجاهدین و همه رزمندگان آزادی در طول تاریخ بوده و خواهد بود.

راستی مگر چنین نسلی و چنین مقاومتی بدون یک راهبری ذیصلاح امکانپذیر بود؟ هرگز
و راستی اگر این نبردها و این فدیه‌ها نبود و اگر پایداری در مقابل رژیم ‏‏ضدبشری به چنین قله‌های رفیعی نرسیده بود، در فردای آزادی، چه بهای سنگینی برای تشخیص دوستان و دشمنان مردم ایران به ملت ما تحمیل می‌شد. 
سلام بر شهیدان و سلام بر قهرمانان آزادی.

دولت آمریکا و ملل‌متحد باید به رویکرد غیرمسئولانه در مورد حفاظت لیبرتی خاتمه دهند.
اجازه بدهید در این فرصت همچنین به طرفهای بین‌المللی و مسئولیتها و تعهدات اخصی که در مورد حفاظت لیبرتی دارند، اشاره کنم.
چنان که در همان ساعت اول پس از حمله گفتم، به‌طور رسمی و حقوقی، دولت عراق و سازمان ملل باید پاسخگو باشند زیرا آنها با امضای یک یاداشت تفاهم از دی ماه 1390 لیبرتی را تحت عنوان «محل موقت برای انتقال» اعلام کرده‌اند. اما به نظر ما، مانند ‏‏‏6حمام خون قبلی در اشرف و لیبرتی، عوامل رژیم ایران در حکومت عراق مسئولیت حمله را برعهده ‏‏دارند و ایالات متحده و سازمان ملل هم از این واقعیت کاملاً مطلعند.‏

دولت آمریکا و ملل‌متحد که تا کنون به قولهای رسمی خود نسبت به حفاظت مجاهدین از ‏‏جمله ‏‏تعهدات مکرر خود هنگام انتقال اشرفیها به این کمپ عمل نکرده‌اند، باید به ‏‏این رویکرد غیرمسئولانه و فاجعه‌بار خاتمه دهند. به‌خصوص که به‌رغم ‏‏هشدارهای بی‌شمار، کمپ لیبرتی ‏‏ کماکان تحت کنترل قاتلان اشرفیها و عوامل وابسته به رژیم ‏‏است و در عین‌حال جریان انتقال آنها به ‏‏کشورهای خارج که وعده خیانت‌ شده ملل‌متحد و آمریکا بود با مخالفت و کارشکنی روبه‌روست.

نیازهای مبرم لیبرتی
بنابراین، در شرایط اضطراری کنونی در لیبرتی، بر این اقدامها تأکید می‌کنم:
اول، رسیدگی فوری به وضعیت مجروحان و مستقر شدن یک تیم تخصصی پزشکی در لیبرتی
دوم، تأمین ابزارها و وسائل و مصالح مورد نیاز برای ترمیم مناطق ویران شده
سوم، تأمین الزامهای امنیتی و حفاظتی از جمله برگرداندن تی‌والها، ‏‏‏کلاهها و جلیقه‌های حفاظتی و تجهیزات پزشکی‏ و تأمین وسایل مورد نیاز افراد که آسیب دیده است.
چهارم، انجام تحقیقات توسط ملل‌متحد درباره این حمله وحشیانه و محاکمه عاملان آن

مجاهد خلق یعنی ایستادگی مردم ایران در مقابل ستم
هر چند که تا به‌حال، مجاهدین در لیبرتی، رنجهای بسیار کشیده و قیمتهای کلان پرداخته‌اند، اما تا وقتی که ستم و استبداد هست و مردم ایران در عطش آزادی می‌سوزند، مجاهدین هستند و می‌رزمند. 
راستی مگر مجاهد خلق به چه معناست؟ 
مجاهد خلق یعنی اشتیاق مردم به آزادی
یعنی ایستادگی مردم ایران در مقابل ستم.
یعنی شعله‌های امید را فروزان نگهداشتن.
یعنی دوستی و همبستگی را در بین مردم ایران زنده کردن.
بله این کیمیای آزادی است؛ نه خمینی توانست با قتل‌عام سی هزار زندانی سیاسی، این جنبش را خاموش کند نه خامنه‌ای می‌تواند با موشک‌باران و ریختن آتش بر سر و روی مجاهدین آنها را از میان بردارد. 
از کهکشان فرمانده کاظم در هفت آبان، تا کهکشان زهره و شهیدان 6و 7مرداد و 19فروردین تا شهیدان فروغ جاویدان و 120هزار شهید قهرمان، که همه سمبل اراده خلق ایران و مجاهدین خلق ایران و این مقاومت و مردم ایرانند که می‌گویند رژیم ولایت‌فقیه باید سرنگون شود و ما می‌گوییم:
به خون شهیدان و پاکان قسم
به رزم‌آوران و دلیران قسم
که تا صبح آزادی توده‌ها
بجنگیم با خون و ایمان قسم
سلام بر شهیدان ‏
و سلام بر آزادی ‏‏.

زنگها برای که به صدا در می آیند؟

چند قرن پیش، در سال ۱۶۲۱ میلادی، جان دان، شاعر انگلیسی و رئیس کلیسای جامع سنت پاول شعرمشهوری به نام - زنگها برای که به صدا در می آیند - نوشت:

هیچ انسانی ب
رای خودش تنها یک جزیره نیست،
هر انسانی جزئی از قاره است،
بخشی از کل،
اگر دریا ابری را کنار زده و بشوید،
تمام اروپا کوچکتر می شود.
چه برای تو 
و یا برای دوست تو
این اتفاق بیافتد،
مرگ هر انسان مرا تقلیل می دهد.
بنابراین نگو که نمی دانی،
زنگها برای که به صدا درمی آیند؟
برای تو صدا می کنند.

گفته اند که یک چنین نگرشی متعالی از وصل انسانها برای آن دوران سابقه نداشته است. به این معنی که هر اتفاقی برای انسانی در نقطه ای از هستی می افتد، لاجرم برروی دیگر انسانها و سیر تحولات تاثیر می گذارد.

در دهه هشتاد میلادی، قبل از آشنایی با ادبیات جان دان، در مراسم بزرگداشت شهیدی ازجنگ های داخلی نیکاراگوئه شرکت کردم و از رئیس جمهور ساندنیست شنیدم:

زنگها برای که به صدا در می آیند؟

مراسم یادبود برای جوان مهندس بیست و هفت ساله آمریکایی، بنجامین لیندر برگذارشده بود. او برای کمک و ساختن ژنراتور برق در یکی از روستاها داوطلبانه کار می کرد. وهمانجا توسط نیروهای کنترا کشته شد. در آن مراسم، از بیست شهید بین المللی دیگر که برای کمک در آن کشور جانشان را از دست دادند، نام بردند. 

بطور غیر مستقیمی، جان دان از قرن هفدهم، ارنست همینگوی قرن بیستم و شخصیت ساندنیست قرن بیست و یکم، بهم ربط دارند. 

 نویسنده نامدار آمریکایی، ارنست همینگوی، حدود هفتاد سال پیش، رمان مشهور خودش را با الهام از شعر جان دان -زنگها برای که به صدا در می آیند - نام گذاشته بود. و البته سخنران ساندنیست از کتاب همینگوی الهام گرفته بود.

کتاب درمورد جوانی است که به یاری مبارزین علیه فاشیسم در جنگ داخلی اسپانیا شتافته است.

همین انگیزه باعث شد که همینگوی، خودش بطور داوطلبانه در جنگ داخلی اسپانیا، به نفع نیروهای آزادی طلب و برعلیه فالانژهایی که مدافع فاشیسم فرانکو، شرکت کند. و سوژه رمان را بر اساس تجربیاتش نگارش کند. 

حال در قرن و دوران کنونی باید سوال کرد که:

۱- در پی جنایت علیه بشریتی که در لیبرتی رخ داد، زنگها برای که به صدا در می آیند؟

این سوال چه در محتوا و چه در مفهوم بسیار بجاست. چون از ویژگی های شتاب یافته مبارزات دوران کنونی، کارزار سیاسی بین المللی است.

 مقاومت ایران از مبارزین گرفته تا حامیانش، در مدار یک مبارزه بین المللی با سطوح و وجوه مختلف فعالیت می کنند.

اما آدم کشان فاشیسم دینی که عامل اخیرترین جنایت علیه بشریت در لیبرتی هستند، نشان داده اند که توانایی درک ابعاد و گسترش جهانی دادخواهی مقاومت عادلانه را ندارند.

همانطور که به گوشه ای از آن، در پراتیک مبارزات دیگر کشورها اشاره کردم، وجدانهای با شرف و آرمانگرای بین المللی، به سمت سرکوبگران، مستبدان و ناقضین حقوق بشر نمی شتابند.

بر خلاف آن، هر بار که رژیم مستبد ملایان، تازیانه می زند، تجاوز می کند، حلق آویز می کند… با کشتار و نقض حقوق بشر در سیاه چالهای داخل ایران و در خارج از مرزهایش در لیبرتی، زنگها را برای تمام وجدانهای جهانی به صدا در می آورد و باعث انزجار جهانی می شود. از ویژگی های مقاومت تاریخی ملت ایران برعلیه فاشیسم دینی، برخورداری از دینامیزم و پویایی بی انتها است که از حمایت یک خانواده بین المللی برخوردار است. 

۲‫-‬ هیچ نیروی مبارزی در دوران معاصر در شرایط سختی مشابه آنچه مبارزین لیبرتی، آنهم در کمپ محصورشده ای با امکانات محدود و کنترلی مرگ آور بویژه برای بیماران، قرارگرفته اند، مواجه نبوده است. 

 از دیدگاه سیاست بین المللی که جهان را بر پایه تعادل قوا درک و اداره می کند، ساکنین کمپ لیبرتی- نه از زمامداری سیاسی و نه از قدرت نظامی برخوردارند - پس ترس وخوف دیکتاتوری ملایان از چیست؟ 

چرا حتی نام مبارزان و این مقاومت لرزه براندامش می اندازد؟ شلیک هشتاد خمپاره در ده دقیقه برای چیست؟ کمر به قتل عام و نابودی افراد کمپ لیبرتی که پیشاپیش، تحت سخت ترین فشارها قرار دارند برای چیست؟ 

آیا این نشان دهنده ضعف عمیق دیکتاتوری حاکم نیست؟

رژیم اهریمنی خوب می داند و می شناسد که فقط این مقاومت و مبارزین هستند که کاملا در نقطه متضاد ماهیتی با آن قرار گرفته اند. هرجا که دستگاه شوم اهریمنی، تاریکی و ظلمت جاری می کند، مقاومت روشنگری می کند.
 این یک جنگ در محتوا است. یک کارزار با تفکرو اندیشه قرون وسطایی ملایان مستبد است. این جنگ دوران معاصر است. دقیقا در یک چنین قرن و دورانی است که مقاومت ایران پرچمدار این مبارزه تاریخی، رو درروی اهریمن ایستاده است. 

خارج از منافع ژئوپولیتیک دولتها و سیاست خارجه های رئالیست یا نئولیبرالیست شان، تاریخ تنش های سیاسی، جنگ ها و مبارزات قرن کنونی، ثابت کرده است که اراده مردم موفق شده تا سرنوشت سیاسی شان را رقم زند.

و همه زنگ های تاریخ برای یک چنین جان های شیفته ای به صدا در می آیند. 

به مبارزین راه آزادی در لیبرتی،
به ملت شریف و مبارز ایران، 
به رهبری مقاومت تاریخی 
و همچنین به خانواده بزرگ مقاومت ایران
جنایت علیه بشریت در لیبرتی را
تسلیت می گویم.
صوفی سعیدی