در این مدت رویدادهای مهم و جانگداز و تاسف باری داشته ایم؛ موشک باران بُزدلانه و تروریستی کمپ لیبرتی؛ عملیات بُزدلانه و تروریستی پاریس و کشتار مردم بی گناهی که اوقات فراغت خود را در این شهر در کافه یا رستوران یا کلوبی می گذراندند و بی آنکه تصوری داشته باشند مورد حمله گروهی تبهکار مسلح به مسلسل و بمب قرار گرفتند و وحشیانه کشتار شدند. همه تحلیلگران بویژه آنانکه درک و شناختی بهتر و واقعی تر نسبت به پدیده افراطی گری و تروریسم دارند و یا خود تجربه و شناخت عینی از این پدیده شوم را دارند؛ بر این حقیقت انگشت گذاشته اند که تهدید و خطر اصلی دنیای معاصر بنیادگرایی اسلامی است و سه عامل مهم باعث گسترش خطر بنیادگرایی و افراطی گری و تروریسم زیر نام اسلام شده است:
یکم- بحران خاورمیانه و نقش رژیم ایران در این بحران و مماشات غرب با آن
دوم- بحران بی عدالتی اجتماعی که جوانان بزرگ شده و رانده شده در غرب را به دامن افراطی گری و تروریسم کشانده است.
سوم- راه حل درست و اصولی مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در میان مسلمانان و کشورهای منطقه است که خود قربانیان اصلی این پدیده شوم هستند.
در باره بحران خاورمیانه همه متفق القول هستند که ریشه گسترش تروریسم و افراطی گری و تبلیغ خشونت و کشتار به خمینی و رژیم ایران بر می گردد.
سیاست جمهوری اسلامی از بدو پیدایش خود بر دو پایه ایجاد اختناق و سرکوب جامعه به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و صدور انقلاب (بحران و تروریسم و افراطی گری زیر نام اسلام) بوده است. این سیاست ناشی از ماهیت ارتجاعی ؛ قرون وسطایی و ضد تاریخی نظام ولایت فقیه می باشد که از نظر ماهوی به پیش از دوره سرمایه داری تعلق دارد و از نظر تاریخی و فرهنگی با دنیای معاصر و کشور تاریخی و کهن ایران نامانوس است. در این راستا سیاست و استراتژی جمهوری اسلامی تدوین تئوریزه و تبلیغ و گسترش پیدا نمود که اکنون ما شاهد حضور و حمایت مستقیم رژیم ایران در عراق و سوریه و لبنان و ... هستیم و کشورهای منطقه نیز به مقابله با این سیاست و استراتژی که دخالت در امور داخلی کشورهایشان است پرداخته اند. در همین رابطه ما شاهد هستیم که رسانه های خبری از سوریه به عنوان گورستان پاسدارانی که در حمایت از حفظ بقای رژیم بشار اسد و دفاع از عمق جبهه استراتژی نظام کشته می شوند نام می برند و روزانه رسانه های رژیم ایران از تشییع جنازه پاسداران کشته شده در سوریه خبر می دهند که شمار زیادی از آنها از دانه درشتها هستند. بنابر این ریشه بحران در اینجاست و سیاست مماشات با این ریشه؛ اشغال عراق توسط آمریکا و متحدینش و رها کردن آن در دهان غول بنیادگرایی (رژیم ایران) یا به بیان امروزی « ابوداعش» (پدر داعش) که سیاست و استراتژی بلعیدن عراق با حمایت از مالکی و گروههای شیعی دست پرورده خود را دنبال کرده و این سیاست سنی های این کشور و نیروهای میانه رو و سکولار را به حاشیه رانده و به بقای بشار اسد یاری رسانده و می رساند عامل اصلی پدید آمدن «داعش» و هرچه بحرانی تر کردن بحران خاورمیانه است که عدم حل مسئله فلسطین هم یکی از حلقات اصلی آن است که سوخت و خوراک برای گسترش افراطی گری و تروریسم است.
با نگاهی به ابراز خوشحالی و جانبداری رسانه های رژیم ایران و سران این رژیم از جنایت تروریستی پاریس توسط «داعش» پیوند ناگسستنی «ابوداعش» و «داعش» در مقوله جنایت و ترور که خود از بانیان و پیش کسوتان آن در کشورهای غربی است جای هیچ تردیدی در درک و شناخت ریشه و بحران تروریسم نمی گذارد.
بحران اجتماعی و بی عدالتی در جوامع سرمایه داری غرب بویژه کشورهایی که جمعیتی از مسلمانان در این کشورها زندگی می کنند و دچار بحران هویت هستند؛ جوانان سرخورده را به سربازانی برای بنیادگرایان تبدیل کرده است. کسانیکه بنابه شواهد متقن و روشن چیزی از اسلام که مورد سوء استفاده خمینی و مرتجعین قشری و قرون وسطایی اعم از شیعه و سنی قرار گرفته است نمیدانند و در ارتباط با خلاف کاری و باندهای مواد مخدر بوده اند اما ناگهان سر از تروریسم و کشتار مردم زیر نام اسلام «ابوداعشی» و «داعشی» روی آورده اند.
ما در ایران و در جریان انقلاب ضد سلطنتی شاهد بوده و تجربه کرده ایم که چگونه لات و لمپن های حاشیه شهرها با رگه های مذهبی به پاسداران و بسیجی ها و شکنجه گران رژیم خمینی تبدیل شدند و با فتوا و فرمان خمینی و دیگر آخوندهای خمینی صفت به سفاک ترین و شقاوت پیشه ترین جلادان تبدیل شدند.
بنیادگرایی و تروریسم تهدید اصلی کشورهای مسلمان بوده و مردم ایران نخستین قربانیان این تهدید و خطر بزرگ بوده و هستند. کما اینکه اندکی پیش از حمله تروریستی پاریس حمله تروریستی موشکی به فرزندان مردم ایران در کمپ لیبرتی در عراق انجام شد و رژیم ایران به هدف کشتار جمعی مجاهدین مسلمان مستقر در این کمپ این موشک باران را انجام داد و پیش از آن نیز هم در « کمپ لیبرتی » و هم در «کمپ اشرف» شاهد این کشتار و قتل عام از سوی پاسداران و نیروهای تبهکار و جانی وابسته و دست پرورده رژیم ایران بوده ایم و سیاست غرب بویژه آمریکا به عنوان نیروی اشغالگر عراق و منهدم کننده پایه های این کشور در رابطه با این جنایت ها چشم بستن و تلاش برای لاپوشانی و جاده صاف کنی کشتار و قتل عام های تروریستی بوده است. جرج بوش عراق را اشغال کرد و اوباما آن را رها و تحویل رژیم ایران و بنیادگرایان داد . قیام مردم عراق علیه مالکی بود که هژمونی را از رژیم ایران در عراق گرفت اما خلاء را با حمایت رژیم ایران؛ مالکی و اسد در بخش هایی از عراق و بخش اعظم سوریه داعش پر کرد. سیاست آمریکا و غرب در قبال مردم سوریه و جنایت های اسد بی تفاوتی و سازش با دخالت های رژیم ایران بود که موجب رشد و گسترش داعش در این کشور شد.
آمریکا و اروپا هنوز هم برای ریشه کن کردن این پدیده که جوامع آنها و جان شهروندان عادی کشورهایشان را به خطر انداخته است تلاش نمی کنند و از نزدیک شدن به صورت مسئله اصلی که اسد و رژیم ایران است پرهیز می کنند!
راه حل اصولی و درست مبارزه با تروریسم و خطر «داعش» از همینجا می گذرد. از حل بحران سوریه و برکناری اسد از قدرت که خود کوتاه کردن و کوتاه شدن دست رژیم ایران در سوریه خواهد بود. چیزی شبیه به برکناری مالکی در عراق و چه در عراق و چه در سوریه یمن و بحرین و لبنان و ... با سیاست های رژیم ایران باید مقابله کرد تا بتوان خطر «داعش» را دفع نمود. این مقابله با بمباران نظامی صرف و عدم دخالت نیروی زمینی و حمایت از یک آلترناتیو فرهنگی که ریشه در جوامع مسلمان دارد امکانپذیر نیست.
پاسخ پدیده شوم بنیادگرایی در کشورهای مسلمان و جوامع مسلمانان و حمایت از اسلام واقعی و مترقی و بردبار است که به برابری زن و مرد ؛ سکولاریسم و جدایی دین از دولت باور دارد. جز این آدرس عوضی دادن است.
با توجه به اینکه ریشه بنیادگرایی و تروریسم به رژیم ایران بر می گردد و اصلی ترین آلترناتیو رژیم ایران یک نیروی مسلمان و دمکرات با پیشاهنگی زنان ایرانی که مریم رجوی پرچم دار آن است (اینجا بیشتر بدانید ) و مردم ایران بیشترین درک و تجربه و شناخت از بنیادگرایی و خطرات آن را دارند و رژیم بنیادگرای شیعی حاکم بر ایران گرفتار بحران سرنگونی و خشم و نارضایتی اجتماعی و تنفر منطقه ای و بین المللی است در وحدت با این آلترناتیو و تضاد با رژیم ایران می توان در جنگ با بنیادگرایی و تروریسم جدی بود و سلامت شهروندان و صلح و ثبات منطقه را تضمین نمود.
منافع اقتصادی دراز مدت هم در گرو امنیت و صلح ثبات در خاور میانه است نه گسترش بحران در خاورمیانه؛ احزاب و گروهها و فعالین سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری مسئولیت و وظیفه خطیری بر عهده دارند که همانا درک این شرایط و خطر اصلی و حمایت از جنبش های مسلمان و آزادیبخش و سکولار می باشد.
همه کسانی که با چپ نمایی در جبهه بنیادگرایان ثبت نام کرده بودند در یاری رسانی به افراطی گری و تروریسم مقصر بوده اند. همچنین سکوت و سازش با آن نیز یاری رساندن است. با یک اتحاد و همبستگی بین المللی است که می توان علیه بنیادگرایی و تروریسم ایستاد و آن را در هم شکست و نابود کرد. این مسیری است که جوانان مسلمان را به سوی راه درست آزادیخواهی و مبارزه با بی عدالتی که خواست و آرمان مشترک بشریت معاصر است سوق میدهد.
یکم- بحران خاورمیانه و نقش رژیم ایران در این بحران و مماشات غرب با آن
دوم- بحران بی عدالتی اجتماعی که جوانان بزرگ شده و رانده شده در غرب را به دامن افراطی گری و تروریسم کشانده است.
سوم- راه حل درست و اصولی مبارزه با تروریسم و بنیادگرایی در میان مسلمانان و کشورهای منطقه است که خود قربانیان اصلی این پدیده شوم هستند.
در باره بحران خاورمیانه همه متفق القول هستند که ریشه گسترش تروریسم و افراطی گری و تبلیغ خشونت و کشتار به خمینی و رژیم ایران بر می گردد.
سیاست جمهوری اسلامی از بدو پیدایش خود بر دو پایه ایجاد اختناق و سرکوب جامعه به جای پاسخگویی به مطالبات مردم و صدور انقلاب (بحران و تروریسم و افراطی گری زیر نام اسلام) بوده است. این سیاست ناشی از ماهیت ارتجاعی ؛ قرون وسطایی و ضد تاریخی نظام ولایت فقیه می باشد که از نظر ماهوی به پیش از دوره سرمایه داری تعلق دارد و از نظر تاریخی و فرهنگی با دنیای معاصر و کشور تاریخی و کهن ایران نامانوس است. در این راستا سیاست و استراتژی جمهوری اسلامی تدوین تئوریزه و تبلیغ و گسترش پیدا نمود که اکنون ما شاهد حضور و حمایت مستقیم رژیم ایران در عراق و سوریه و لبنان و ... هستیم و کشورهای منطقه نیز به مقابله با این سیاست و استراتژی که دخالت در امور داخلی کشورهایشان است پرداخته اند. در همین رابطه ما شاهد هستیم که رسانه های خبری از سوریه به عنوان گورستان پاسدارانی که در حمایت از حفظ بقای رژیم بشار اسد و دفاع از عمق جبهه استراتژی نظام کشته می شوند نام می برند و روزانه رسانه های رژیم ایران از تشییع جنازه پاسداران کشته شده در سوریه خبر می دهند که شمار زیادی از آنها از دانه درشتها هستند. بنابر این ریشه بحران در اینجاست و سیاست مماشات با این ریشه؛ اشغال عراق توسط آمریکا و متحدینش و رها کردن آن در دهان غول بنیادگرایی (رژیم ایران) یا به بیان امروزی « ابوداعش» (پدر داعش) که سیاست و استراتژی بلعیدن عراق با حمایت از مالکی و گروههای شیعی دست پرورده خود را دنبال کرده و این سیاست سنی های این کشور و نیروهای میانه رو و سکولار را به حاشیه رانده و به بقای بشار اسد یاری رسانده و می رساند عامل اصلی پدید آمدن «داعش» و هرچه بحرانی تر کردن بحران خاورمیانه است که عدم حل مسئله فلسطین هم یکی از حلقات اصلی آن است که سوخت و خوراک برای گسترش افراطی گری و تروریسم است.
با نگاهی به ابراز خوشحالی و جانبداری رسانه های رژیم ایران و سران این رژیم از جنایت تروریستی پاریس توسط «داعش» پیوند ناگسستنی «ابوداعش» و «داعش» در مقوله جنایت و ترور که خود از بانیان و پیش کسوتان آن در کشورهای غربی است جای هیچ تردیدی در درک و شناخت ریشه و بحران تروریسم نمی گذارد.
بحران اجتماعی و بی عدالتی در جوامع سرمایه داری غرب بویژه کشورهایی که جمعیتی از مسلمانان در این کشورها زندگی می کنند و دچار بحران هویت هستند؛ جوانان سرخورده را به سربازانی برای بنیادگرایان تبدیل کرده است. کسانیکه بنابه شواهد متقن و روشن چیزی از اسلام که مورد سوء استفاده خمینی و مرتجعین قشری و قرون وسطایی اعم از شیعه و سنی قرار گرفته است نمیدانند و در ارتباط با خلاف کاری و باندهای مواد مخدر بوده اند اما ناگهان سر از تروریسم و کشتار مردم زیر نام اسلام «ابوداعشی» و «داعشی» روی آورده اند.
ما در ایران و در جریان انقلاب ضد سلطنتی شاهد بوده و تجربه کرده ایم که چگونه لات و لمپن های حاشیه شهرها با رگه های مذهبی به پاسداران و بسیجی ها و شکنجه گران رژیم خمینی تبدیل شدند و با فتوا و فرمان خمینی و دیگر آخوندهای خمینی صفت به سفاک ترین و شقاوت پیشه ترین جلادان تبدیل شدند.
بنیادگرایی و تروریسم تهدید اصلی کشورهای مسلمان بوده و مردم ایران نخستین قربانیان این تهدید و خطر بزرگ بوده و هستند. کما اینکه اندکی پیش از حمله تروریستی پاریس حمله تروریستی موشکی به فرزندان مردم ایران در کمپ لیبرتی در عراق انجام شد و رژیم ایران به هدف کشتار جمعی مجاهدین مسلمان مستقر در این کمپ این موشک باران را انجام داد و پیش از آن نیز هم در « کمپ لیبرتی » و هم در «کمپ اشرف» شاهد این کشتار و قتل عام از سوی پاسداران و نیروهای تبهکار و جانی وابسته و دست پرورده رژیم ایران بوده ایم و سیاست غرب بویژه آمریکا به عنوان نیروی اشغالگر عراق و منهدم کننده پایه های این کشور در رابطه با این جنایت ها چشم بستن و تلاش برای لاپوشانی و جاده صاف کنی کشتار و قتل عام های تروریستی بوده است. جرج بوش عراق را اشغال کرد و اوباما آن را رها و تحویل رژیم ایران و بنیادگرایان داد . قیام مردم عراق علیه مالکی بود که هژمونی را از رژیم ایران در عراق گرفت اما خلاء را با حمایت رژیم ایران؛ مالکی و اسد در بخش هایی از عراق و بخش اعظم سوریه داعش پر کرد. سیاست آمریکا و غرب در قبال مردم سوریه و جنایت های اسد بی تفاوتی و سازش با دخالت های رژیم ایران بود که موجب رشد و گسترش داعش در این کشور شد.
آمریکا و اروپا هنوز هم برای ریشه کن کردن این پدیده که جوامع آنها و جان شهروندان عادی کشورهایشان را به خطر انداخته است تلاش نمی کنند و از نزدیک شدن به صورت مسئله اصلی که اسد و رژیم ایران است پرهیز می کنند!
راه حل اصولی و درست مبارزه با تروریسم و خطر «داعش» از همینجا می گذرد. از حل بحران سوریه و برکناری اسد از قدرت که خود کوتاه کردن و کوتاه شدن دست رژیم ایران در سوریه خواهد بود. چیزی شبیه به برکناری مالکی در عراق و چه در عراق و چه در سوریه یمن و بحرین و لبنان و ... با سیاست های رژیم ایران باید مقابله کرد تا بتوان خطر «داعش» را دفع نمود. این مقابله با بمباران نظامی صرف و عدم دخالت نیروی زمینی و حمایت از یک آلترناتیو فرهنگی که ریشه در جوامع مسلمان دارد امکانپذیر نیست.
پاسخ پدیده شوم بنیادگرایی در کشورهای مسلمان و جوامع مسلمانان و حمایت از اسلام واقعی و مترقی و بردبار است که به برابری زن و مرد ؛ سکولاریسم و جدایی دین از دولت باور دارد. جز این آدرس عوضی دادن است.
با توجه به اینکه ریشه بنیادگرایی و تروریسم به رژیم ایران بر می گردد و اصلی ترین آلترناتیو رژیم ایران یک نیروی مسلمان و دمکرات با پیشاهنگی زنان ایرانی که مریم رجوی پرچم دار آن است (اینجا بیشتر بدانید ) و مردم ایران بیشترین درک و تجربه و شناخت از بنیادگرایی و خطرات آن را دارند و رژیم بنیادگرای شیعی حاکم بر ایران گرفتار بحران سرنگونی و خشم و نارضایتی اجتماعی و تنفر منطقه ای و بین المللی است در وحدت با این آلترناتیو و تضاد با رژیم ایران می توان در جنگ با بنیادگرایی و تروریسم جدی بود و سلامت شهروندان و صلح و ثبات منطقه را تضمین نمود.
منافع اقتصادی دراز مدت هم در گرو امنیت و صلح ثبات در خاور میانه است نه گسترش بحران در خاورمیانه؛ احزاب و گروهها و فعالین سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری مسئولیت و وظیفه خطیری بر عهده دارند که همانا درک این شرایط و خطر اصلی و حمایت از جنبش های مسلمان و آزادیبخش و سکولار می باشد.
همه کسانی که با چپ نمایی در جبهه بنیادگرایان ثبت نام کرده بودند در یاری رسانی به افراطی گری و تروریسم مقصر بوده اند. همچنین سکوت و سازش با آن نیز یاری رساندن است. با یک اتحاد و همبستگی بین المللی است که می توان علیه بنیادگرایی و تروریسم ایستاد و آن را در هم شکست و نابود کرد. این مسیری است که جوانان مسلمان را به سوی راه درست آزادیخواهی و مبارزه با بی عدالتی که خواست و آرمان مشترک بشریت معاصر است سوق میدهد.