نسل اقيانوس پايان ناپذير! به نام مادرم و آرزوهاي زيبايش! نوشته اي از سحر محمدي فرزند دو مبارز اعدام شده توسط جمهوري اسلامي

به نام مادرم و آرزوهاي زيبايش! سحر محمدي
سحر محمدي فرزند يك مبارز آزاديخواه و  برابري طلب است كه پدرش توسط رژيم ايران اعدام شده است. او به بياني شيوا در باره اهداف پدر و ديگر فرزندان مجاهد و مبارز ايران زمين كه توسط رژيم ايران زنداني شكنجه و اعدام و قتل عام شدند نوشت است. سحر در مورد قتل عام شصت و هفت به آمار منتشر شده توسط رژيم و كساني كه سعي بر كوچك جلوه دادن اين جنايت و تعداد زندانيان قتل عام شده استناد كرده است كه صحيح نمي باشد. آمار چند هزار نفر فقط مربوط به اعدامي هايي است كه منتظري در جريانش قرار گرفته حال آنكه اعدام پيشتر شروع شده بود و پس از آن نيز ادامه داشت.
»  
 فاجعه کشتار آزاديخواهان در جمهوري اسلامي اما نه از اينجا آغاز شد و نه به اينجا خاتمه يافت. اين کشتار از بدو به قدرت رسيدن جمهوري اسلامي آغاز شد، در تابستان 1367 با قتل عام بيش از پنج هزار زنداني سياسي به اوج خود رسيد و تا به امروز ادامه دارد. 

سي و دو سال پيش در چنين روزهايي، در زندان اوين آخرين لحظات زندگي اش را مي گذراند. نمي دانم چه روزي قلب دريايي اش را به جوخه اعدام سپردند. نمي دانم در آن لحظات چه احساسي داشت. نمي دانم پيکر نازنينش را در کجاي خاوران به خاک سپردند. فقط مي دانم پيکرش زير شکنجه تکه تکه شده بود. مي دانم پاهايش را از دست داده بود. مي دانم بارها در مقابل جوخه نمايشي اعدام قرارش دادند. مي دانم که حتي در آن لحظات حاظر به تسليم و سازش نبود. مي دانم که حتي در آن لحظات عاشق بود: "سحر دخترم؛ وصيتم را خطاب به تو مي نويسم. نمي دانم از کجا و از چه چيز بنويسم. فقط اينرا بگويم که قلبم از عشق به تو سنگيني ميکند، بدان حد که در قفسه سينه ام جاي نمي گيرد..."!

مادرم را مي گويم؛ سوسن اميري! به سال 1362 دستگير و پس از نُه ماه شکنجه هاي وحشيانه به جوخه اعدام سپرده شد. بي فرصت ديدار عزيزانش در تمام طول مدت حبس و بي فرصت خداحافظي. آرزو مي کردم که مي گذاشتند اقلا براي چند لحظه ببينمش. مگر چه از اين کهکشان کم مي شد؟ اما نگذاشتند! نفسم به نفس هايش بند بود و با شنيدن خبر اعدامش، نفس هايم براي هميشه نيمه کاره ماند. از شش سالگي ام تا به امروز!

فاجعه اما به اينجا ختم نشد. دايي اصغرم چند روز پس از مادرم دستگير شد. در مقابل ديدگان وحشت زده من و در ميان ضجه هاي دلخراش نوعروس زيبايش. مدت کوتاهي پس از مادرم به جوخه اعدام سپرده شد. او براي آنان که حضورش را تجربه کرده بودند، اسطوره صميميت و انسانيت بود و براي من معناي واژه محبت. او خورشيد زندگيم بود و در فراقش عمريست که مقيم شهر شبم.

فاجعه به اينجا نيز ختم نشد. دايي حسن ام نيز در همان روزها دستگير شد. دخترش که متولد شد، حکم اعدام دايي ام نيز صادر شده بود. پدر بودن را از پشت ديوارهاي مخوف اوين تجربه کرد و فقط يک بار فرصت يافت، دخترش را در آغوش گيرد. اوايل سال 1364 سينه عاشق تازه پدر شده اش را به گلوله بستند و آرزوي آشنايي با پدر را در قلب دخترش پرپر کردند.

مسعودرجوی: کلان تئوری اصلاح ناپذیری نظام و ضرورت سرنگونی

پس از گردهمایی سالانه مجاهدین در ۹ ژوییه امسال و سخنرانی امیر ترکی فیصل از عربستان سعودی، بازار اظهار نظر در باره مسعود رجوی رهبر سازمان مجاهدین خلق و سرنوشت او دوباره داغ شد۰ گروهی که از سالها پیش می پرسیدند مسعود رجوی کجاست، امروز به طرح دیگرباره همان سؤال در پرتو اظهارات شخصیت سعودی پرداخته اند۰ نگارنده اما در این نوشتار در پی پاسخ به پرسش بنیادی تر و مهم تری است: آیا سنت و آرمانی که مسعود رجوی بنیانگذار آن بود زنده است؟ آن چه در پی می آید تلاشی است برای پاسخ به این پرسش۰ نگارنده بر این باور است که با یافتن پاسخ به این پرسش از دانستن جواب سؤال رایج بی نیاز می شویم۰
برای پاسخ به پرسش در خصوص وضعیت سنت پایه گذاری شده توسط مسعود رجوی، نخست باید ببینیم مسعود رجوی پایه گذار چه سنت نظری و عملی بوده است
۰
مسعود رجوی: آغاز
همگان می دانند که پس از دستگیری های گسترده سال ۱۳۵۰ و اعدام بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق، مسعود رجوی تنها فرد بازمانده از مرکزیت سازمان بود که با تلاشی شبانه روزی به بازسازی سازمان و آموزش کادرهای آن در درون زندان همت گماشت۰ به دیگر سخن، آن چه از تشکیلات و آموزه های نظری یا تئوریک م
جاهدین پس از آن ضربه هولناک باقی ماند، حاصل رهبری و هدایت نظری و عملی مسعود رجوی بود۰
به همین ترتیب پس از ضربه درونی سال ۱۳۵۴از سوی گروهی مارکسیست که قصد بلعیدن میراث مجاهدین را داشتند، این بار نیز کوشش های تئوریک و عملی مسعود رجوی بود که یک بار دیگر سازمان مجاهدین خلق را از فروپاشی یا درغلتیدن به کام آن گروه مارکسیست نجات داد.

مسعود رجوی: جدال سیاسی با خمینی

در دوره دو سال و اندی از سقوط شاه تا سی خرداد ۱۳۶۰، سازمان مجاهدین به صورتی گذرا از پوسته یک سازمان چریکی مخفی بیرون آمد و در شکل و شمایل یک سازمان سیاسی درتلاش برای ایجاد تغییر از طریق روشهای سیاسی نظیر شرکت در انتخابات و کوشش برای ورود در نهاد های دولتی ظاهر شد۰ در این دوره کوتاه، و با وجود تحمل ضربه های مالی و جانی بسیار، مجاهدین توانستند از یک گروه چند صد نفره که بسیاری شان تازه از بند رسته بودند به یک تشکیلات سراسری چند صد هزار نفره تبدیل شوند که همراهی و همدلی بخش قابل توجهی از ایرانیان به ویژه دانشجویان و دانش آموزان، معلمان و دانشگاهیان را با خود داشتند۰ این همه در شرایطی صورت گرفت که مجاهدین خود را رویاروی خمینی می دیدند که عوام به تازگی عکس او را در ماه دیده بودند: کسی که در عین خشونت بی اندازه، از توانایی بسیار بالایی برای فریب و نیرنگ برخوردار بود۰ کار سترگ مجاهدین در آن دوران کوتاه بدون تردید حاصل هدایت نظری و عملی مسعود رجوی بود۰

خالق یک کهکشان از الماس و لنگه کفشی در بیابان و جشن و هورای بوگندوهای بْنجْل!


ضرب المثل معروف «لنگه کفش در بیابان غنیمت است!» به راستی و به درستی وصف حال نظام  زهر خورده وفلک زده ولایت فقیه  و بوگندوهای بْنجْل و بْنجْل پسندی است که با  سوءتعبیر و نتیجه گیری نادرست از سخنان ترکی الفیصل در گردهمایی با شکوه سالانه مقاوت  ایران به جشن و هورا کشیدن مشغول شده اند! 
سخنرانی که نفس حضورش در این گردهمایی که «کهکشان» کهکشانهای این مقاومت بود؛ نشانه چرخش یک تعادل قوای منطقه ای به سوی سیاست تغییر در ایران با آلترناتیو شورای ملی مقاومت ایران است. 
اما فلاکت رژیم را ببینید که به دلیل ضربه بسیار جدی که از برگزاری این گرهمایی و عدم موفقیت در ضربه زدن به مجاهدین لیبرتی در موشک باران اخیرخورده است و برای کم رنگ کردن این پیروزی دست به سیاه کاری و دروغ زده  و بو گندوهای بْنجْل و بْنجْل پسندی که درون هر سطل زباله ای برای یافتن خوراک رسانه ای می گردند ولی حاضر نیستند  قدم رنجه نموده و گزارشی ژورنالیستی از کم و کیف  اْلمپیک سیاسی فرهنگی  جنبش مقاومت آزادیخواهانه ملت ایران  تهیه نمایند؛ اما لنگه کفشی در بیابان  برهوتی که نظام ولایت فقیه و تاجران خون در آن  ویلان و سرگردان مانده اند؛ با یافتم یافتم یک مزدور اجاره ای در بوق می کنند و  با این غنیمت برای خْنک کردن دل ریش و حال پریش خود به جشن و شادی می پردازند! 
زهی وقاحت و بی شرمی! این لنگه کفشی که شما  بوگندوهای بْنجْل به عنوان غنیمت رژیم آخوندها  در رادیو فردا و صدای آمریکا و رادیو فرانسه  و یورونیوز
به  نمایش گذاشته اید وسوءتعبیر و نتیجه گیری نادرست از سخنان  آقای ترکی الفیصل از چهره های سیاسی عربستان سعودی  در ابتدای  سخنرانی اش در گردهمایی  بزرگ مقاومت در روز شنبه ۹ جولای ۲۰۱۶   می باشد که  در پاسخ  جمعیت شرکت کننده که شعار سرنگونی نظام  ولایت فقیه می دادند؛ گفت: 
«منهم مثل شما خواهان سرنگونی نظام هستم. وی افزود انقلاب در ایران شروع شده است و ما در دنیای اسلام از صمیم قلب و ضمیرمان با شما هستیم و از شما حمایت می‌کنیم. ما در دنیای اسلام در کنار شما هستیم و از شما حمایت می‌کنیم و برای پیروزی شما دعا می‌کنیم.
امیرترکی فیصل در پایان سخنانش خطاب به رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت گفت: و شما خانم مریم رجوی، شما و مسعود رجوی، نبرد و مبارزه‌تان با سرطان خمینی در تاریخ ایران برای نسلهای بعد هم‌چون حماسه‌های شاهنامه، اسطوره خواهد شد.»

شصت و چهار روز اعتصاب غذای کارگر زندانی جعفر عظیم زاده؛ پیام گسترش مقاومت و آمادگی برای پرداخت بها در جامعه ایران

  
 اعتصاب غذای کارگر زندانی جعفر عظیم زاده که با اوج گیری اعتراضات اجتماعی و اعلام اعتصاب غذای زندانیان در حمایت و همبستگی با وی همراه بود و فعالیت های گسترده ایرانیان خارج کشور حمایت های بین المللی  از این کارگر زندانی را در پی داشت؛ پیامی دارد که توجه به آن ما را با یک حقیقت ناب آشنا می سازد که همواره سازشکاران؛ تسلیم طلبان و وادادگان دنیای سیاسی به پیرویی از خط سرکوب مطلقی  که رژيم فاشیستی حاکم بر ایران برای ایجاد ترس و ارعاب همواره استفاده می کرد؛ منکر آن بودند.
رژيم با هر مخالفتی با شدت تمام برخورد می کرد و  ورود هر کسی به وادی مبارزه و مقاومت را  عبور ازمرز سرخی میدانست که جزایش زندان و شکنجه و اعدام و نابودی بود.  شکنجه و کشتار بی رحمانه مبارزین انقلابی  مجاهد و غیر مجاهد برای جلوگیری از اجتماعی شدن مبارزه و بستن راه و مسیر براندازی نظام بود. نق زدن و بازی بی هزینه  در دایره جناحهای نظام  با عنوان تبدیل مخالف به معاند و تسلیم طلبی و وادادگی خطی بود که رژيم و پاسداران سیاسی اش در بوق و کرنا می کردند و چنین تبلیغ می نمودند که دوران چگوارا بازی گذشته است! و  آسته برو و آسته بیا تا گربه وحشی ولایت فقیه شاخت نزند!
اما امروز چه چیزی در جامعه ما چرخیده است که یک کارگر زحمتکش با یک زندگی پر رنج از این کارخانه به آن یکی؛ این چنین با قامتی افراشته و موجی از حمایت داخلی و بین المللی تمامیت این نظام سرکوبگر را به چالش می کشد و تا به آخر ایستادن را سرلوحه جنگ خود برای دفاع از حقوق پایمال شده خود و هم دردانش می کند؟

تف سربالا! ماست مالي دروغ با دروغي ديگر – بدون شرح

سوال اين است که آيا آيه الله بي بي سي و فردا و صداي امريکا و ....اين تکذيبيه را نيز پخش ميکنند؟
پايگاه خبري تحليلي انتخاب (Entekhab.ir) : زن دستگير شده، خواهر عطريان‌فر نيست

پس از آنکه سخنگوي نيروي انتظامي از دستگيري يکي از عوامل انفجار حزب جمهوري اسلامي ايران در کشور آلباني خبر داد، پيگيري‌هاي «تابناک» نشان داد اين زن تروريست که هنوز تحويل ايران داده نشده، زهره عطريان فر از اعضاي گروهک منافقين و خواهر محمد عطريان‌فر نيست.

شايعه سازي و جنگ رواني پوشالي ولي فقيه نظام!


ضرب المثلي هست كه مي گويد: «ابلهي گفت و احمقي باور كرد!»
يك خبر كاملا دروغ و بي پايه و اساس را رژيم آخوندها  بوسيله «آيت الله بي بي سي » شايعه  و  در بوق مي كند و  «راديو فردا» و «صداي آمريكا» و ... هم آن را  بسيار ابلهانه  انتشار ميدهند!
 خبري كه آنقدر پوشالي و بي پايه و اساس است كه  روز بعد خود رژيم آن را ” گمانه زني ” و شايعه اعلام مي كند. 
” برخلاف گمانه زني و  و شایعات مطرح شده، عامل دستگیر شده مرتبط با انفجار ساختمان حزب جمهوری اسلامی یک زن است.
 به گزارش تسنیم، روز گذشته و پس از اعلام خبر دستگیری این فرد از سوی سخنگوی ناجا، گمانه‌زنی‌هایی مبنی بر دستگیری عامل اصلی این انفجار در شبکه‌های اجتماعی مطرح شد که اخبار به دست آمده حاکی از آن است که این گمانه‌زنی‌ها صحت ندارد.”
گشتاپوي رژيم دود و دم راه مي اندازد  و نعل وارونه مي زند كه رد پاي چيز ديگري را گم كند كه گم شدني نيست!
اين چه چيزي است كه خامنه اي و نظام زهر خورده و در باتلاق گير كرده اش ميخواهد با اين شايعه پراكني و جنگ رواني پوشالي و ميان تهي   بپوشاند و ردش را گم كند؟

رادیو فرانسه : ایرانیان همزمان با سفر حسن روحانی به پاریس تظاهرات اعتراضی برگزار می کنند

کمیته حمایت از حقوق بشر در ایران در آستانه سفر حسن روحانی به پاریس با انتشار بیانیه‌ای از مردم فرانسه و رئیس جمهوری این کشور خواست تا نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران با قاطعیت برخورد کنند. این کمیته با انتشار بیانیه‌ای برای شرکت در یک راهپیمائی اعتراضی نسبت به سفر حسن روحانی دعوت کرده است.
کمیته حمایت از حقوق بشر در ایران که از سال ۲۰۰۴ توسط برخی پناهندگان سیاسی ایرانی ساکن فرانسه تاسیس شده در این بیانیه تاکید کرده است: "از زمانی که حسن روحانی رئیس جمهوری ایران شده است، ۲ هزار زندانی اعدام شده‌اند که در میان آنان مخالفان رژیم و نیز اقلیت‌های مذهبی و قومی وجود دارد." 
در این بیانیه همچنین به کشتار ۵۲ نفر از مخالفان جمهوری اسلامی ساکن قرارگاه اشرف و نیز حمله موشکی ایران به قرارگاه لیبرتی در شمال عراق اشاره شده که طی آن ۲۴ نفر از اعضای سازمان مجاهدین خلق کشته شدند.
در بیانیه منتشر شده از سوی این کمیته همچنین آمده است که جمهوری اسلامی ایران تاکنون و در طی بیش از سه دهه گذشته ۱۲۰ هزار نفر از مخالفان خود را اعدام کرده و فقط در تابستان سال ۱۹۸۸ حدود ۳۰ هزار نفر از زندانیان سیاسی در ایران اعدام شدند. 

ایرج مصداقی سوگلی سایتهای بدنام وزارت اطلاعات و زنی که حق وجود ندارد!


ایرج مصداقی معروف به «تواب تشنه به خون» مامور پیشبرد خط شیطان سازی وزارت اطلاعات علیه مسعود رجوی رهبر جنبش مقاومت ایران بود. خطی که زمینه ساز کشتار و قتل عام مجاهدین در اشرف و کمپ لیبرتی بود.  به نوشته خانم مینا انتظاری « سوگلی سایتهای بدنام وزارت اطلاعات در حالیکه خودش حتی یکساعت شرایط سخت و پیچیده زندگی و مبارزات شیرزنانی همچون پروین را در میدانهای نبرد آزادیبخش و جنگ سیاسی و بمبارانهای مهیب و محاصره و تحریم و تهدیدهای مداوم، نه تجربه کرده و نه حتی توان و انگیزه فهمش را دارد، چه تصویری از یک زن فرمانده و عضو شورای رهبری مجاهدین میدهد... زنانی بی اراده، بی سواد، بی هویت و بزدل که مسحور و اسیر یک رهبری «بزدل و فراری» در یک «فرقه تاریک اندیش» شده اند!»
تمام دهه سیاه و خونین شصت را در زندان و بندهای سیاسی بسربرد، ده سال! آنهم در شکنجه گاههایی همچون اوین مخوف و قزل حصار و گوهردشت، در آن دورانی که دژخیم لاجوردی در دادستانی با خط امامیهای هفت خط، در جنایت و خونریزی علیه گلهای سرسبد نسل انقلاب، در پیشگاه آن امام کذّاب، کورس و رقابت بیرحمانه ای با هم داشتند... اتاقهای تعزیر آغشته در چرک و خون، شبهای تیرباران و شمارش تیرهای خلاص، وداع های آخر با یاران و وصیت نوشتن نوجوانان، شبهای بینهایت و فجایع واحد مسکونی و قبر و قیامت...