آي آدمها كه بر ساحل نشسته شاد و خندانيد!


" گزارشي از يک بي خانمان در جاده کرمانشاه به کامياران و"آوارگي خانواده‌ 4 نفره در پارک نازي آباد تهران
او تنها پدر شرمنده دنيا نيست..."سقف خانه شان آسمان کوهستان هاي حد فاصل کرمانشاه-کامياران است. جايي که وقت اذان گرگها زوزه مي کشند و آدم جاي افطاري نيش عقرب مي خورد."

در پارک نازي آباد خانواده‌اي 4 نفره با دو کودک 4 و 6 ساله به دليل نداشتن اجاره بهاء چند ماه است که در شرايط سخت در حال زندگي هستند.
پدر 40 ساله: من در يک ماه 40 ميليون تومان فروش داشتم که بايد حدود يک ميليون و 500 تومان به خودم برمي‌گشت ولي آخر ماه فقط 300 هزار تومان دستم را مي‌گرفت که اين مبلغ هم به جايي نمي‌رسيد، 300 هزار تومان فقط پول اجاره خانه‌ام بود.

پدر اين خانواده يادآور شد: پس از اخراج کار نداشتم چندماهي بود که اجاره خانه را پرداخت نکرده‌ بودم ولي صاحبخانه وضع ماليش خوب بود ولي متاسفانه يک روز، تمام اسباب و اثاثيه مرا در کوچه ريخت و يک مهلت کوچک هم به من داد.

وي که زير لب مکرر مي گفت که شرمنده زن و بچه‌ام شده‌ام ادامه داد: صاحبخانه پول پيش را بابت اجاره بهاء برداشت و به خاطر اينکه 50 هزار تومان کم بود از بنده شکايت کرد و حکم جلب مرا گرفت که همسايه‌ها پول جمع کردن و 50 هزار تومان را به صاحبخانه دادند تا رضايت داد.

اي آزادي نام ترا مي نويسم




بر دفترهاي مدرسه ام
بر نيمکتم و درختان
بر شن بر برف
نام تو را مي نويسم


بر تمام صفحات خوانده شده
بر تمام صفحات سفيد
سنگ خون کاغذ يا خاکستر
نام تو را مي نويسم

بنام همه




بنام مردان دربند
بنام زنان تبعيدي
همة رفقا
شهدا وكشته‌ شدگاني كه
تيرگي را گردن ننهادند
بايد خشم را رهبر شويم
و زنجير پاره كنيم
و در همه جا
پرچم پيروزى را بلند نگاه داريم


*


آخرين بهار، آخرين حرف
نبرد آخرين
براي آنكه نميرم

من تنها نيستم
هزار نور تصويرم را تكثير ميكند
پرنده و كودك و سنگ و دشت
به ما ميپيوندند

چنين است دنياي روياي من!




من در روياي خود دنيايي را مي‌‌بينم که در آن هيچ انساني انسان
ديگر را خوار نمي‌‌شمارد
زمين از عشق و دوستي سرشار است
و صلح و آرامش، گذرگاه‌‌هايش را مي‌‌آرايد.


من در روياي خود دنيايي را مي‌‌بينم که در آن
همه‌گان راه گرامي ِ آزادي را مي‌‌شناسند
حسد جان را نمي‌‌گزد
و طمع روزگار را بر ما سياه نمي‌‌کند.


من در روياي خود دنيايي را مي‌‌بينم که در آن
سياه يا سفيد
ــ از هر نژادي که هستي ــ
از نعمت‌‌هاي گستره‌‌ي زمين سهم مي‌‌برد.
هر انساني آزاد است
شوربختي از شرم سر به زير مي‌‌افکند
و شادي همچون مرواريدي گران قيمت
نيازهاي تمامي ِ بشريت را برمي‌‌آورد.


چنين است دنياي روياي من!


لنگستن هيوز

نقاش و مجسمه ساز ايراني: جنايت عليه بشريت را متوقف كنيد




مقاله اي از استاد رضا اولياء در سايت اسكوپ
من به عنوان يک  نقاش  ومجسمه ساز که داراي عقايد غير مذهبي و سکولارمي باشم, در ابتداي تاسيس شوراي ملي مقاومت ايران توسط آقاي مسعود رجوي در سال 1981  به اين شورا  که يک ائتلاف سياسي است, پيوستم . من از آن زمان تا کنون, که 30 سال  از عمر اين شورا ميگذرد, با سازمانها وشخصيت هاي سياسي عضو اين شورا بويژه سازمان مجاهدين خلق ايران, از نزديک همکاري,  همفکري و فعاليت سياسي در شرايط مختلف و بسيار پيچيده و حساس داشته ام. 
لازم است خاطر نشان کنم که نماينده شوراي ملي مقاومت ايران  آقاي محمد حسين نقدي که يک ديپلمات  سابق و پيوسته به مقامت ايران بود, در ايتاليا کشوري که من بيش از 50 سال است در آن  اقامت دارم توسط تروريستهاي اعزامي رژيم ايران در شهر رُم در 16 مارس 1993 به قتل رسيد و از آن زمان تا به امروز به دليل تهديدات و خطر تروريسم مُلاهاي وحشي و فناتيک  حاکم بر ايران, محل سکونت و تمام رفت و آمدهاي من تحت حفاظت و اسکورت ژاندارمري دولت ايتاليا مي باشد.
در اين سالهاي دشواري که  مقاومت ايران  براي آزادي و دمکراسي در ايران مبارزه کرده و مي كند.  اين مبارزه  بدون داشتن پابگاه اجتماعي چه درداخل ايران که شاهد آن دهها هزار زنداني سياسي شکنجه شده  و دهها هزار اعدامي  و در خارج ايران اجتماعات بزرگ و بي نظير بوده ,امري غيرممکن  است