ستار بهشتي جوانمردي آزاد و با شرف بود در دفاع از حق و حقيقت در زير شكنجه دشمنان ايران و ايراني به شهادت رسيد. در سالگرد شهادت اين فرزند دلاور ايران زمين مادر قهرمانش گوهر عشقي به شرکت در مراسم بزرگداشتش فراخوان داد.
بنابه خبرهاي منتشره این مراسم قرار است روز پنجشنبه 7آبان 94 بر مزار ستار بهشتی در رباط کریم برگزار شود.
چند روز پيش هم سالگرد شير دْخت قهرمان ايران زمين ريحانه جباري بود كه به دست شقاوت پيشه گان اعدام شد. شماري از مادران شهدا از جمله مادر ستار بهشتي نيز در اين مراسم شرك داشتند. مادر ستار در حالی که عکس پسر شهیدش را در دست داشت چون هميشه جوشان و خروشان گفت: ”من سه ساله ساعت 5 صبح میرم سر خاک ستار و 8 شب برمیگردم ، من صدای ستار هستم ، ستار سرپرستم بود ، پرستارم بود ، بچه ی منو زیر شکنجه کشتن ، من از هیچی و هیچکسی نمیترسم ، آقای ماموری که الان اینجا هستی ، از بازوی خودت نون بخور نه از کشتن جوونای ما ، من دو سال افتخاری مرده ها رو شستم به امید اینکه یه روز جنازه ی بچه ام رو خودم بشورم ....
”من آرام نخواهم نشست، او همه چیز من بود.
تازمانی که زنده باشم، کنار ستارم با اینکه ناراحتی قلبی دارم افتخار میکنم که مادر ستارم، ترس هم ندارم، ستار عشق منه... .
فکرنکنید، که مادر ستار از کسی میترسه، نون از بازوی خودتان بخورید، نه از خون اینها.“..
سه سال پيش در چنين روزهائى در وبلاگي به اسم شهاب آزادي كلماتي نقش بست
من سكوت نميكنم حتي اگر قرار به رسيدن لحظه مرگ من باشد.”
هزاران ستار در ميهن ما به دست رژيم شقاوت پيشه خميني به شهادت رسيده اند و خانواده هاي اين شهيدان و همه مردم ايران مي توانند به خونخواهي فرزندانشان برخيزند.
اين آخرين كلام وآخرين انتخاب ستاربهشتي بود انتخاب وجمله اي كه در دل تاريخ ميهن جاودانه شد و مشعلي فرا راه آيندگان.
بعداز آن بود كه پليس فتا او را باخود برد جسم ستار را برد، ستار با بدني كوفته وزخمي وارد بند 350شد و با فروتني و هيجان به شهيدغلامرضا خسروي هوادار سازمان مجاهدين كه درتاريخ 11خرداد93اعدام شد) گفت: ”فقط يک روز اينجا هستم، فردا ميبرندم، قاضي برايم ۱۰ روز ديگر بازجويي دراختيار پليس فتا نوشته“، ستار ادامه ميده:
”دروبلاگم اززندانيان سياسي اوين و گوهردشت (رجايي شهر) دفاع کردهام به ويژه از محکومين به اعدام بسيار ياد کردهام، چه خوب شد که چهرههاي آشناي شما را از نزديک ديدم، کاش گوهر دشتيها را هم ميديدم، همهتان را دوست دارم“.
ستار ادامه ميده:
خيلي شکنجه شدم، آويزانم کردند، بهسر و شکمم ميکوبيدند، فحش و توهين و ضربوشتم بود که ميباريد درحالى که دستبند قپانى به من زده بوده و روى زمين رهايم کرده بودند بازجو پا روى سرم گذاشته و به مادر و خواهرم فحاشى مى کرد. دست و پايم را به صندلى بسته بودند و بازجو با مشت و لگد به جانم افتاده بود بازجو صراحتا بهم گفت: مى کشمت و نمى گذارم زنده از اينجا بيرون بروى، حتى نمى گذارم جنازهات به دست مادرت برسد، تنها راهى که مى توانى از اينجا بيرون بروى و دوباره مادرت را ببينى همکارى با من است و اينکه آن چيزى را که من مى خواهم بگويى و بنويسى.
ستار به زخم روى گردناش اشاره ميكنه و ميگه به دليل استفاده از شوک الکتريکى اينطور شده ،تمام بدنم درد مي کند و ادرارم هم خوني شده.
قراره فردا به پليس فتا ببرنم، بگيد چکار کنم که زير شکنجه طاقت بياورم، به مادرم گفتهام که اگر من شهيد شدم، غصهدار نباشيد و افتخارکنيد“
اندکی بعد ستار را صدا میزنند و دیگر او برنگشت لبخند بر لب زیر شکنجه شهابی شد جاودان
همانطور که نوشته بود کشتن او در زیر شکنجه باعث شد بزودي بساط ظلم شما بر سرتان فرو خواهيد ريخت
او خودش نوشته بود بدانيم يكبار بدنيا ميائيم و يكبار ميرويم ولي چه خوب است در اين يكبار با شرف زندگي كنيم و با عزت بميريم. اینچنین بود که ستار بهشتی شهابی شد برای آزادی و تا تحقق آزادی میهن و برچیده شدن بساط ظلم حاکمان کنونی پرتوش روشنای راه مبارزان و ازادیخواهان است.
در سالگرد شهادتش به خونخواهي او و صد هزار ستاره برخيزيم و فرياد بر آوريم :
”چرا زندانيان سياسي در ايران، زجركش يا حلقآويز ميشوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ايران اعدام ميشوند و جهان نسبت به آن ساكت است؟ امروز در در زندانهاي سراسر كشور، تعداد زيادي از هموطنان بيدفاع ما مخفيانه اعدام ميشوند. و چند هزار نفر زير حكم اعدام قرار دارند. به مادران و پدرانشان فكر كنيم و به همسران و بچههايشان كه روز و شب در چه اضطرابي زندگي ميكنند. به زناني فكر كنيم كه براي پرداخت ديه و نجات همسرانشان از اعدام، كليههاي خود را ميفروشند... كساني كه بر اين همه نقض حقوق بشر ايران چشم ميپوشند، شرم كنند. شكنجه و اعدام بايد متوقف شود. اين خواست همة مردم ايران است. ”اين خواست عمومي را فرياد بزنيم و به دولتهاي غرب بگوئيم ” سكوت و بيعملي نسبت به اعدامها و جنايتهاي فاشيسم ديني را كنار بگذاريد و مقاومت مردم ايران براي آزادي را محترم بشماريد.”
بنابه خبرهاي منتشره این مراسم قرار است روز پنجشنبه 7آبان 94 بر مزار ستار بهشتی در رباط کریم برگزار شود.
چند روز پيش هم سالگرد شير دْخت قهرمان ايران زمين ريحانه جباري بود كه به دست شقاوت پيشه گان اعدام شد. شماري از مادران شهدا از جمله مادر ستار بهشتي نيز در اين مراسم شرك داشتند. مادر ستار در حالی که عکس پسر شهیدش را در دست داشت چون هميشه جوشان و خروشان گفت: ”من سه ساله ساعت 5 صبح میرم سر خاک ستار و 8 شب برمیگردم ، من صدای ستار هستم ، ستار سرپرستم بود ، پرستارم بود ، بچه ی منو زیر شکنجه کشتن ، من از هیچی و هیچکسی نمیترسم ، آقای ماموری که الان اینجا هستی ، از بازوی خودت نون بخور نه از کشتن جوونای ما ، من دو سال افتخاری مرده ها رو شستم به امید اینکه یه روز جنازه ی بچه ام رو خودم بشورم ....
”من آرام نخواهم نشست، او همه چیز من بود.
تازمانی که زنده باشم، کنار ستارم با اینکه ناراحتی قلبی دارم افتخار میکنم که مادر ستارم، ترس هم ندارم، ستار عشق منه... .
فکرنکنید، که مادر ستار از کسی میترسه، نون از بازوی خودتان بخورید، نه از خون اینها.“..
سه سال پيش در چنين روزهائى در وبلاگي به اسم شهاب آزادي كلماتي نقش بست
من سكوت نميكنم حتي اگر قرار به رسيدن لحظه مرگ من باشد.”
هزاران ستار در ميهن ما به دست رژيم شقاوت پيشه خميني به شهادت رسيده اند و خانواده هاي اين شهيدان و همه مردم ايران مي توانند به خونخواهي فرزندانشان برخيزند.
اين آخرين كلام وآخرين انتخاب ستاربهشتي بود انتخاب وجمله اي كه در دل تاريخ ميهن جاودانه شد و مشعلي فرا راه آيندگان.
بعداز آن بود كه پليس فتا او را باخود برد جسم ستار را برد، ستار با بدني كوفته وزخمي وارد بند 350شد و با فروتني و هيجان به شهيدغلامرضا خسروي هوادار سازمان مجاهدين كه درتاريخ 11خرداد93اعدام شد) گفت: ”فقط يک روز اينجا هستم، فردا ميبرندم، قاضي برايم ۱۰ روز ديگر بازجويي دراختيار پليس فتا نوشته“، ستار ادامه ميده:
”دروبلاگم اززندانيان سياسي اوين و گوهردشت (رجايي شهر) دفاع کردهام به ويژه از محکومين به اعدام بسيار ياد کردهام، چه خوب شد که چهرههاي آشناي شما را از نزديک ديدم، کاش گوهر دشتيها را هم ميديدم، همهتان را دوست دارم“.
ستار ادامه ميده:
خيلي شکنجه شدم، آويزانم کردند، بهسر و شکمم ميکوبيدند، فحش و توهين و ضربوشتم بود که ميباريد درحالى که دستبند قپانى به من زده بوده و روى زمين رهايم کرده بودند بازجو پا روى سرم گذاشته و به مادر و خواهرم فحاشى مى کرد. دست و پايم را به صندلى بسته بودند و بازجو با مشت و لگد به جانم افتاده بود بازجو صراحتا بهم گفت: مى کشمت و نمى گذارم زنده از اينجا بيرون بروى، حتى نمى گذارم جنازهات به دست مادرت برسد، تنها راهى که مى توانى از اينجا بيرون بروى و دوباره مادرت را ببينى همکارى با من است و اينکه آن چيزى را که من مى خواهم بگويى و بنويسى.
ستار به زخم روى گردناش اشاره ميكنه و ميگه به دليل استفاده از شوک الکتريکى اينطور شده ،تمام بدنم درد مي کند و ادرارم هم خوني شده.
قراره فردا به پليس فتا ببرنم، بگيد چکار کنم که زير شکنجه طاقت بياورم، به مادرم گفتهام که اگر من شهيد شدم، غصهدار نباشيد و افتخارکنيد“
اندکی بعد ستار را صدا میزنند و دیگر او برنگشت لبخند بر لب زیر شکنجه شهابی شد جاودان
همانطور که نوشته بود کشتن او در زیر شکنجه باعث شد بزودي بساط ظلم شما بر سرتان فرو خواهيد ريخت
او خودش نوشته بود بدانيم يكبار بدنيا ميائيم و يكبار ميرويم ولي چه خوب است در اين يكبار با شرف زندگي كنيم و با عزت بميريم. اینچنین بود که ستار بهشتی شهابی شد برای آزادی و تا تحقق آزادی میهن و برچیده شدن بساط ظلم حاکمان کنونی پرتوش روشنای راه مبارزان و ازادیخواهان است.
در سالگرد شهادتش به خونخواهي او و صد هزار ستاره برخيزيم و فرياد بر آوريم :
”چرا زندانيان سياسي در ايران، زجركش يا حلقآويز ميشوند و جهان خاموش است؟ چرا نوجوانان در ايران اعدام ميشوند و جهان نسبت به آن ساكت است؟ امروز در در زندانهاي سراسر كشور، تعداد زيادي از هموطنان بيدفاع ما مخفيانه اعدام ميشوند. و چند هزار نفر زير حكم اعدام قرار دارند. به مادران و پدرانشان فكر كنيم و به همسران و بچههايشان كه روز و شب در چه اضطرابي زندگي ميكنند. به زناني فكر كنيم كه براي پرداخت ديه و نجات همسرانشان از اعدام، كليههاي خود را ميفروشند... كساني كه بر اين همه نقض حقوق بشر ايران چشم ميپوشند، شرم كنند. شكنجه و اعدام بايد متوقف شود. اين خواست همة مردم ايران است. ”اين خواست عمومي را فرياد بزنيم و به دولتهاي غرب بگوئيم ” سكوت و بيعملي نسبت به اعدامها و جنايتهاي فاشيسم ديني را كنار بگذاريد و مقاومت مردم ايران براي آزادي را محترم بشماريد.”