در فرهنگ سیاسی مبارزین راه آزادی همیشه گفته میشود وظیفه مبرم و اساسی در مبارزه شناخت درست تضاد اصلی جامعه و تاکید میشود که باید « تحلیل مشخص از شرایط مشخص » داشت. اصول حاکم بر هر مرحله یا دوره مبارزاتی را کشف و از آنها تبعیت نمود تا بتوان سلامت و تداوم مبارزه را تضمین نمود. همچنین وظیفه یک مبارز و یک جریان مبارزاتی پاسخ درست و بموقع به ضرورتهای مبارزاتی است که نیرو و جریان مبارز را محک می زند نه ادعاهایی که پایی در واقعیت ندارند و یا فرار از وظیفه و مبارزه را توجیه و تئوریزه می کنند.
اصل قانون مرکزی و بنیادین در شناخت پدیده هاست. این پدیده ها چه سیاسی؛ اجتماعی و یا فرهنگی و اقتصادی و ... از اصول و قوانینی پیروی می کنند که باید آنها را کشف کرد و شناخت تا بتوان به تضاد های آنها بویژه اصلی ترین تضاد و مانع پاسخ درست و درخور داد.
در رژیم گذشته [دیکتاتوری شاه) زمانیکه در سال ۴۲ بازرگان و دوستان ملی مذهبی اش در دادگاه می گفتند ما آخرین کسانی هستیم که با زبان قانون و به شکل مسالمت آمیز با شما سخن می گوئیم؛ بن بست فعالیت ها و مبارزات رفرمیستی و پارلمانتاریستی را بیان می کردند و برای شکستن این بن بست راه و روش دیگری لازم بود. روی آوردن به مبارزات چریکی و زیر زمینی ناشی از درک این شرایط و این بن بست بود. اما درک و شناخت شرایط برای تضمین و تداوم و سلامت مبارزه کافی نبود؛ شناخت اصول و قوانین حاکم بر مبارزه در آن دوره یک ضرورت مبارزاتی بود. اعتقاد به مبارزه با تضاد اصلی (رژیم دیکتاتوری شاه) و اتحاد مبارزاتی نیروهای جبهه خلق دو اصل اساسی بود که عدول یا عدم رعایت هرکدام انحراف و راست روی یا چپ روی محسوب میشد. بدین خاطر بود که دو نیروی چریکی اصلی فدایی ها و مجاهدین چه در زندان و چه در بیرون از زندان در اتحاد و همکاری مبارزاتی علیه رژیم شاه و ساواک بودند.
پس از انقلاب ضد سلطنتی و فضای باز سیاسی قوانین حاکم بر این مرحله باید کشف و شناخته میشد. آنانکه دفاع از آزادیهای دمکراتیک و اتحاد نیروهای جبهه خلق سیاست روزشان بود درست ترین و اصولی ترین سیاست را در پیش گرفتند. هدف این بود با استفاده از فضای موجود که ارتجاع انحصار طلب به رهبری یک آخوند مرتجع و واپسگرا به نام خمینی به مردم شناسانده شود و هرچه بتوان توده های ناآگاهی را که فریب این دجال را خورده اند آگاه کرد و جبهه خلق و انقلاب را در برابر ضد خلق و ضد انقلاب تقویت نمود و گسترش داد.
در تعادل قوای سیاسی آن زمان این سیاست بیشترین سود برای نیروهای آزادیخواه و انقلابی و بیشترین زیان را برای خمینی و نیروی ضد انقلابی اش داشت. هدف این بود نهال انقلاب زود شکسته نشود و خمینی آن را از ریشه در نیاورد. در عمل هم دیدیم انحراف از اصول راه به جبهه متحد ارتجاع و خمینی برد و به مشارکت در سرکوب انقلاب و نیروهای آزادیخواه و انقلابی انجامید.
همچنین عدم رعایت اصول مبارزاتی پس از تکمیل شدن پروسه ضد خلقی رژیم خمینی و شانه خالی کردن از مبارزه با این رژیم و اتحاد مبارزاتی چه نتایج زیانباری برای مردم ایران و نیروهای سیاسی مبارز و آزاریخواه داشته است.
بنابر این با نگاهی به گذشته و راه پیموده شده ضرورت اتحاد و همبستگی ملی ( طرحی برای جبهه همبستگی در ملی اینجا) برای ما ایرانیان در شرایطی که رژیم ولایت فقیه با بحران سرنگونی روبروست و تلاش می کند با حمایت سیاست های استعماری و امپریالیستی خود را از این مهلکه در ببرد صد چندان است.
امروز با پیروی از مبارزه برای سرنگونی این رژیم و استقرار یک نظام جمهوری و دمکراتیک و سکولار می توان یک جبهه همبستگی ملی را تشکیل و سازمان داد. اتحاد زندانیان سیاسی یکی از نمونه های خوب و آموزنده برای هر فرد و جریان سیاسی است که چگونه با حفظ عقاید خود و احترام به عقاید دیگران با دشمن و تضاد اصلی مبارزه کرد.