در روز 27 تيرماه 67 (18 ژوييه1988) سيدعلي خامنه اي, رئيس جمهور, در نامه يي به پرز دو كوئيلار, دبيركل ملل متحد, بعد از يك سال كه خميني از پذيرش قطعنامة 598 سازمان ملل سرباز زده بود, اعلام كرد: جمهوري اسلامي ايران «...به منظور ياري كردن دبيركل سازمان ملل جهت استقرار امنيت بر اساس عدالت, قطعنامة 598 را به طور رسمي پذيرفته است...» (راديو رژيم, اخبار ساعت 14, 27تيرماه67). هاشمي رفسنجاني نيز در يك كنفرانس مطبوعاتي دربارة پذيرش قطعنامة 598 گفت: «... تصميم حضرت امام امت براي پذيرش آتش بس يك فصل جديدي را در تاريخ ما بازخواهد كرد.» وي در مورد دلايل اتّخاذ اين تصميم گفت: «... اين تصميم متكي به خيلي چيزهاست كه فعلاً, به خاطر اين كه عمدة آنها از اسرار نظامي ـ سياسي هستند, نمي توانم توضيح بدهم ... رويدادهاي اخير مؤيّد اين مطلب بود كه ادامة جنگ مي تواند حوادث بسيار ناگواري به دنبال داشته باشد... آمريكا با انهدام هواپيماي مسافربري نشان داد كه اگر ايران به جنگ خود با عراق ادامه دهد, اين خطر هميشه وجود دارد كه بارديگر مرتكب جنايات فجيع ديگري شود... ما با قبول اين قطعنامه به دنيا ثابت كرديم كه برخلاف تبليغاتي كه عليه ما جريان دارد, ما مردم منازعه جويي نيستيم... مداخلة آمريكا و شوروي بود كه اين جنگ را بر ما دشوار ساخت. ما به ظاهر با بعثي هاي عراق مي جنگيديم, اما, در واقع, با آمريكا و شوروي در نبرد بوديم...
رفسنجاني درحالي از «تصميم امام» براي پايان دادن به جنگ سخن مي گويد كه چندي پيش, در سمت فرماندهي كل قوا, وقتي در پي شكستهاي پي درپي به خميني گفته بود كه پيروزي در اين جنگ متصوّر نيست خميني در پاسخش گفته بود: «اگر خسته شده ايد و نمي خواهيد جنگ را ادامه بدهيد, پي كارتان برويد, كسان ديگري هستند كه جاي خالي شما را پركنند و جنگ را ادامه بدهند».
و در ارديبهشت ماه 67 نيز وقتي «آيت الله نجفي مرعشي» و «آيت الله گلپايگاني» خواهان «صلح شرافتمندانه» يي با عراق شدند, خميني در جوابشان گفته بود: «تا من زنده ام اين جنگ براي پيروزي بر عراق ادامه خواهد داشت. بايد برويد دعاكنيد كه خدا جان مرا بگيرد.»
روز 29 تيرماه خميني به مناسبت سالگرد رويدادهاي خونين حج سال گذشته (1366) و نيز قبول قطعنامة 598 شوراي امنيت سازمان ملل پيامي فرستاد. در بخش دوم پيام كه مربوط به پذيرش قطعنامة 598 سازمان ملل است, خميني گفته است با اين كه خودش تا چند روز قبل معتقد به همان «شيوة دفاع و مواضع اعلام شده در جنگ» بوده است, با توجه به نظر تمامي كارشناسان سياسي ـ نظامي «سطح بالاي كشور» كه به «تعهد و دلسوزي و صداقت» آنان اعتماد دارد, به خاطر «مصلحت انقلاب و نظام» با آن موافقت كرده است.
خميني در اين قسمت گفته است: «خدا مي داند اگر نبود انگيزه يي كه همه ما و عزّت و اعتبار ما بايد در مسير مصلحت اسلام و مسلمين قرباني شود, هرگز راضي به اين عمل نمي بودم و مرگ و شهادت برايم گواراتر بود... در آينده ممكن است افرادي, آگاهانه و يا از روي ناآگاهي, در ميان مردم اين مساٌله را مطرح نمايند كه ثمرة خونها و شهادتها و ايثارها چه شد؟ اينها يقيناً از عوالم غيب و فلسفه شهادت بي خبرند.»
او در اين پيام يادآور شد كه قبول اين قطعنامه به معني حل مساٌلة جنگ نيست بلكه «با اعلام اين تصميم حربه تبليغاتي جهانخواران عليه ما كندشده است... ما بايد براي رفع تجاوز احتمالي دشمن آماده و مهيا باشيم و ملت ما هم نبايد فعلاً مساٌله را تمام شده بداند. البته, ما رسماٌ اعلام مي كنيم كه هدف ما تاكتيك جديد در ادامة جنگ نيست».
در قسمت ديگري از اين پيام آمده است: «من باز مي گويم كه قبول اين مساٌله براي من از زهر كشنده تر است ولي راضي به رضاي خدايم و براي رضايت او اين جرعه را نوشيدم... شما مي دانيد كه من با شما پيمان بسته بودم كه تا اخرين قطرة خون و آخرين نفس بجنگيم, اما تصميم امروز فقط براي تشخيص مصلحت بود و تنها به اميد رحمت و رضاي او از هر آن چه گفتم گذشتم و اگر آبرويي داشته ام با خدا معامله كرده ام...» (راديو رژيم, 29 تيرماه1367).
خميني سرانجام در اوج درماندگي داخلي و آبروباختگي بين المللي «زهر آتش بس» را سركشيد و ده ماه پيش از آن كه نفسش بريده شود, به حيات ننگين خود خاتمه داد.
برگرفته از كتاب از انقلاب 57 تا 30 خرداد 1360
نوشته دكتر علي معصومي