خائن اهل غُش و دغلبازی است:
خائن، اسم فاعل خیانه یا خیانت است و خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. [مفردات راغب، ج۱، ص۱۶۳]
خائن اهل غُش و دغلبازی است و سقش را با مکر و حیله برداشتهاند. امانت خود را انجام ندهد و به قول سعدی «وحشت آموزد و خیانت و ریو»
خائن به امانت یا اعتماد دیگران، وفادار نمیماند. نقض عهد میکند و پیمان میشکند. بیوفا و نمک بحرام است.
اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کردهاند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به خصم یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت میدهد.
از دید حکومتگران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهمترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و گِرا دادن به بیگانه است.
در مورد واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، سلطنت طلبان به نیروهای ترقیخواه و به توده ایها بطور خاص و حتی به دکتر محمد مصدق خائن میگویند. در این مورد بخصوص هم طرفهای ذینفع به آن دیگری میگویند خیانت کردهاست. تعبیر «شاه خائن» را در تظاهرات سال ۵۷ کم نشنیدهایم.
مخالفین حکومت هم پیش و بعد از انقلاب از دید کسانیکه شغل شریفشان بگیر و ببند بود، خائن بودند.
پیش از انقلاب سازمانهای سیاسی به این یا آن مخالف که سر به نیست کردند لقب خائن میدادند. در زندان شاه شماری از زندانیان، کسانی را که مخالف خشونت علیه حکومت بودند، خائن قلمداد میکردند.
در دادگاههای دهه سی در مسکو، بهترین فرزندان مردم (شوروی سابق) و کمونیستهای فداکار لقب خائن گرفتند و تیرباران شدند.
در آمریکا در دوران «مککارتی» McCarthy کمتر نویسنده و روشنفکری بود که متهم به کمونیست نشود و لقب خائن نگیرد.
خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است :
واژه خائن خیلی جاها بی مورد و بامورد تکرار میشود مثلاً مترجمی گفته است ترجمه پاسدار زبان نیست، خائن به زبان است. Traditore Traduttore
در کتاب مقدس، یهودا، خائن معرفی شده که البته این موضوع محل نزاع است. توهین به مقدسات هم مترادف با خیانت محسوب شدهاست.
در قرآن، ماده خیانت و مشتقات آن در ۱۵ آیه آمده است که در تمامی این آیات همه اشکال خیانت (خیانت در فکر و عقیده، در فعل، در ابلاغ پیام، در احکام و خیانت اعضای بدن مثل چشم و... ) نکوهش شدهاست که به بحث ما مربوط نمیشود.
میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» میگوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.»
قاعدتاً واژه هایی چون خائن و خیانت باید در مورد کسانی به کار رود که بههرحال به اصولی که نقض کردهاند روز و روزگاری پایبند بودند. داستان عمله ستم و افراد بیوجود و بیاصول اساساً جداست.
خائن، اسم فاعل خیانه یا خیانت است و خیانت در لغت مشتق از «خَوَن» به معنای مخالفت با حق و پیمان در پنهانی است. [مفردات راغب، ج۱، ص۱۶۳]
خائن اهل غُش و دغلبازی است و سقش را با مکر و حیله برداشتهاند. امانت خود را انجام ندهد و به قول سعدی «وحشت آموزد و خیانت و ریو»
خائن به امانت یا اعتماد دیگران، وفادار نمیماند. نقض عهد میکند و پیمان میشکند. بیوفا و نمک بحرام است.
اهل لغت خیانت را از جمله مخالفت با حق از طریق نقض عهد مخفیانه معنا کردهاند. ولتر خالی کردن خزانه، افشای اسرار، تحویل دوست به خصم یا افشای محل او به دشمن را به خائن نسبت میدهد.
از دید حکومتگران، خیانت فعل عمدی یک فرد یا گروهی است که منافع یک قدرت بیگانه را در زمان صلح یا جنگ به زیان میهن خویش تأمین، و امنیّت کشور و نظام حکومتی را به مخاطره اندازد و مهمترین مصادیق آن همکاری با دولت خارجی و گِرا دادن به بیگانه است.
در مورد واقعه ۲۸ مرداد سال ۳۲، سلطنت طلبان به نیروهای ترقیخواه و به توده ایها بطور خاص و حتی به دکتر محمد مصدق خائن میگویند. در این مورد بخصوص هم طرفهای ذینفع به آن دیگری میگویند خیانت کردهاست. تعبیر «شاه خائن» را در تظاهرات سال ۵۷ کم نشنیدهایم.
مخالفین حکومت هم پیش و بعد از انقلاب از دید کسانیکه شغل شریفشان بگیر و ببند بود، خائن بودند.
پیش از انقلاب سازمانهای سیاسی به این یا آن مخالف که سر به نیست کردند لقب خائن میدادند. در زندان شاه شماری از زندانیان، کسانی را که مخالف خشونت علیه حکومت بودند، خائن قلمداد میکردند.
در دادگاههای دهه سی در مسکو، بهترین فرزندان مردم (شوروی سابق) و کمونیستهای فداکار لقب خائن گرفتند و تیرباران شدند.
در آمریکا در دوران «مککارتی» McCarthy کمتر نویسنده و روشنفکری بود که متهم به کمونیست نشود و لقب خائن نگیرد.
خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است :
واژه خائن خیلی جاها بی مورد و بامورد تکرار میشود مثلاً مترجمی گفته است ترجمه پاسدار زبان نیست، خائن به زبان است. Traditore Traduttore
در کتاب مقدس، یهودا، خائن معرفی شده که البته این موضوع محل نزاع است. توهین به مقدسات هم مترادف با خیانت محسوب شدهاست.
در قرآن، ماده خیانت و مشتقات آن در ۱۵ آیه آمده است که در تمامی این آیات همه اشکال خیانت (خیانت در فکر و عقیده، در فعل، در ابلاغ پیام، در احکام و خیانت اعضای بدن مثل چشم و... ) نکوهش شدهاست که به بحث ما مربوط نمیشود.
میلان کوندرا، در کتاب «هنر رمان» میگوید: «خیانت از صف خارج شدن و به سوی نامعلوم رفتن است.»
قاعدتاً واژه هایی چون خائن و خیانت باید در مورد کسانی به کار رود که بههرحال به اصولی که نقض کردهاند روز و روزگاری پایبند بودند. داستان عمله ستم و افراد بیوجود و بیاصول اساساً جداست.
محمود نيشابوري