با اینحال نباید فراموش کرد که خائنین واقعی کسانی هستند که با تیغ و طلا و تسبیح، هست و نیست مردم را نشانه کردهاند.
اما میبینیم هرزهنویسان، قاتلین زندانیان سیاسی را رها کرده و با اشاره به داستان فیلم سینمایی Behold a Pale Horse «اسب کهر را بنگر»، شبیه سازی میکنند تا هر کسی را که باب طبع خود نمیبینند، خائن جلوه دهند.
در فیلم مزبور که آنتونی کوئین در آن بازی کرده (و نام دیگرش گروگان است)، یک مبارز اسپانیایی وقتی در آخرین لحظه در دامی که دشمن به کمک یک خودفروخته برای او پهن کرده میافتد در حالیکه یک گلوله بیشتر ندارد بین او و افسر سرکوبگر، آن نارفیق را هدف قرار میدهد.
در فرهنگ سیاسی ایران، اصطلاح خائن، هم بالاترین اتهام است و هم شدیدترین دشنام، و بسادگی از سوی نیروهای سیاسی تمامیتخواه حاکم و اپوزیسیون غیردموکراتیک، بر علیه رقیبان، مخالفان و منتقدان و به قصد حذف و نابود کردن آنها، به کار میرود.
در یک جامعهی استبدادی و حکومت ایدئولوژیک هم که سیستم قضایی آن در گرو حاکمان سیاسی است و به چیز مبهم و تعریف ناشدهای به نام «جرم سیاسی» رسیدگی میکند، چنین اتهامی اصلاً نیازی به اثبات حقوقی ندارد.
« بینید حرفزدن از استقلال و آزادی خیلی ساده است. اما پرداخت تاوانش خیلی مشکل است. معروف است که اشیاء را به ضدشان میشناسند. این ، یکشناخت عمیق است. یعنی اگر شناخت صوری را کنار بزنیم ، در یکشناسایی عمیق، اشیاء را بهضدشان میشناسند. پس، آزادیخواه واقعی را از کجا میشود شناخت ؟ ازنوع رابطهیی که با اضداد آزادی تنظیم میکند«(مسعود رجوي)
از آسمان فلک تیغ و دشنه میبارد:
خائن کسی است که اصول را آگاهانه نقض میکند و تعهدهای اساسی را زیرپا میگذارد.
«منظور از اصول، قوانین بنیادی، مفهوم مرکزی و ایده هدایت کننده در عملکرد هر مجموعه یا دستگاه و سیستم مشخص است.
اصولی که کل حرکات، روابط و کارکردهاى تحت نفوذ خود را در برمیگیرد.»
نه فقط در فیزیک و ریاضیات و اقتصاد و...، بلکه در یک مبارزه علمى و قانونمند هم اصولی حاکم است که «مستقل از خواستها، عقاید اختصاصى و آرمانهاى تاریخى و فلسفى این یا آن فرد، و این یا آن گروه است و از پذیرش آن گریزى نیست والاّ باعث شکست و ناکامى نظرى و عملى منکران خود مىشود.»
اگر اصل وحدت و همبستگى نیروها علیه استبداد زیر پرده دین واقعی است، (که واقعی است) نباید آنرا نقض کرد. نباید با کسانی که چون خود ما سودای آزادی و عدالت دارند، به ضدیت کور افتاد.
متاسفانه در فضای کدر و مسموم موجود، مروت و انصاف زیر پا له میشود و اسمش را «مرزبندی» میگذارند.
آرزوی ستمگران این است که همه با هم گلاویز و سرشاخ شوند و یکدیگر را نفى کنند تا خود اثبات شود.
خیانت از سر ناچاری و از روی آگاهی:
خیانت در زمینههای متفاوت به کار میرود اما در تمام آنها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسیکه قرار است خائن معرفی شود.
نوعی از خیانت رفتاری بود که اتللو Othello در رابطه با همسرش «دزه مونا» نشان داد و او را بیرحمانه کُشت. ویلیام شکسپیر این به اصطلاح «خیانت در عشق» را با قدرت به تصویر کشیدهاست.
خیانت در امانت، خیانت به کشور و خیانت به حزب و سازمان و تشکیلات...را هم داریم و نوع دواطلبانه و آگاهانه آن را هم میشناسیم، مثل نفوذ در دستگاه ستمکاران. نفوذ در تشکیلات دولتى، سیاسی، اقتصادى...
(علیبن یقطین، وزیر نفوذی در دستگاه هارون الرشید و دهها نمونه دیگر در تاریخ معاصر)
واژه های خائن و خیانت برای بیشتر ما نامردی، بی وفایی، خنجر از پشت زدن، زیرآبزنی... و از این قبیل را تداعی میکند اما آیا کسی که به اجبار و علیرغم خواستش عهد شکنی کرده است نیز خائن است؟ منظورم رفیقان نیمه راه و کسانی نیستند که خیانت در درون اندیش آنهاست.
محمود نيشابوري
اما میبینیم هرزهنویسان، قاتلین زندانیان سیاسی را رها کرده و با اشاره به داستان فیلم سینمایی Behold a Pale Horse «اسب کهر را بنگر»، شبیه سازی میکنند تا هر کسی را که باب طبع خود نمیبینند، خائن جلوه دهند.
در فیلم مزبور که آنتونی کوئین در آن بازی کرده (و نام دیگرش گروگان است)، یک مبارز اسپانیایی وقتی در آخرین لحظه در دامی که دشمن به کمک یک خودفروخته برای او پهن کرده میافتد در حالیکه یک گلوله بیشتر ندارد بین او و افسر سرکوبگر، آن نارفیق را هدف قرار میدهد.
در فرهنگ سیاسی ایران، اصطلاح خائن، هم بالاترین اتهام است و هم شدیدترین دشنام، و بسادگی از سوی نیروهای سیاسی تمامیتخواه حاکم و اپوزیسیون غیردموکراتیک، بر علیه رقیبان، مخالفان و منتقدان و به قصد حذف و نابود کردن آنها، به کار میرود.
در یک جامعهی استبدادی و حکومت ایدئولوژیک هم که سیستم قضایی آن در گرو حاکمان سیاسی است و به چیز مبهم و تعریف ناشدهای به نام «جرم سیاسی» رسیدگی میکند، چنین اتهامی اصلاً نیازی به اثبات حقوقی ندارد.
« بینید حرفزدن از استقلال و آزادی خیلی ساده است. اما پرداخت تاوانش خیلی مشکل است. معروف است که اشیاء را به ضدشان میشناسند. این ، یکشناخت عمیق است. یعنی اگر شناخت صوری را کنار بزنیم ، در یکشناسایی عمیق، اشیاء را بهضدشان میشناسند. پس، آزادیخواه واقعی را از کجا میشود شناخت ؟ ازنوع رابطهیی که با اضداد آزادی تنظیم میکند«(مسعود رجوي)
از آسمان فلک تیغ و دشنه میبارد:
خائن کسی است که اصول را آگاهانه نقض میکند و تعهدهای اساسی را زیرپا میگذارد.
«منظور از اصول، قوانین بنیادی، مفهوم مرکزی و ایده هدایت کننده در عملکرد هر مجموعه یا دستگاه و سیستم مشخص است.
اصولی که کل حرکات، روابط و کارکردهاى تحت نفوذ خود را در برمیگیرد.»
نه فقط در فیزیک و ریاضیات و اقتصاد و...، بلکه در یک مبارزه علمى و قانونمند هم اصولی حاکم است که «مستقل از خواستها، عقاید اختصاصى و آرمانهاى تاریخى و فلسفى این یا آن فرد، و این یا آن گروه است و از پذیرش آن گریزى نیست والاّ باعث شکست و ناکامى نظرى و عملى منکران خود مىشود.»
اگر اصل وحدت و همبستگى نیروها علیه استبداد زیر پرده دین واقعی است، (که واقعی است) نباید آنرا نقض کرد. نباید با کسانی که چون خود ما سودای آزادی و عدالت دارند، به ضدیت کور افتاد.
متاسفانه در فضای کدر و مسموم موجود، مروت و انصاف زیر پا له میشود و اسمش را «مرزبندی» میگذارند.
آرزوی ستمگران این است که همه با هم گلاویز و سرشاخ شوند و یکدیگر را نفى کنند تا خود اثبات شود.
خیانت از سر ناچاری و از روی آگاهی:
خیانت در زمینههای متفاوت به کار میرود اما در تمام آنها، یک کاربرد معین دارد: حذف و نابود کردن کسیکه قرار است خائن معرفی شود.
نوعی از خیانت رفتاری بود که اتللو Othello در رابطه با همسرش «دزه مونا» نشان داد و او را بیرحمانه کُشت. ویلیام شکسپیر این به اصطلاح «خیانت در عشق» را با قدرت به تصویر کشیدهاست.
خیانت در امانت، خیانت به کشور و خیانت به حزب و سازمان و تشکیلات...را هم داریم و نوع دواطلبانه و آگاهانه آن را هم میشناسیم، مثل نفوذ در دستگاه ستمکاران. نفوذ در تشکیلات دولتى، سیاسی، اقتصادى...
(علیبن یقطین، وزیر نفوذی در دستگاه هارون الرشید و دهها نمونه دیگر در تاریخ معاصر)
واژه های خائن و خیانت برای بیشتر ما نامردی، بی وفایی، خنجر از پشت زدن، زیرآبزنی... و از این قبیل را تداعی میکند اما آیا کسی که به اجبار و علیرغم خواستش عهد شکنی کرده است نیز خائن است؟ منظورم رفیقان نیمه راه و کسانی نیستند که خیانت در درون اندیش آنهاست.
محمود نيشابوري