بر همه ما ايرانيان روشن است كه رسانه هاي فارسي كشورهاي خارجي، وابسته به دولت و سياست خارجي اين كشورها در راستاي منافع سياسي، اقتصادي و اجتماعي خاص خودشان هستند. اين رسانه ها نمي توانند مستقل از سياست دولت هايي كه به آن وابسته هستند و خلاف آن عمل كنند.
منطقي هم به نظر نمي رسد كه جز اين انتظاري داشت و كسي مخالفتي با اين هدف ندارد. اما هنگامي كه منافع اين دولت ها با منافع رژيم هاي ديكتاتوري پيوند مي خورد و اي
ن رسانه ها به ابزاري براي توجيه و تبرئه نه فقط منافع دولت هاي مطبوع، بلكه جنايت هاي رژيم هاي ديكتاتوري مي شوند و آب به آسياب آنها مي ريزند تا با ادامه جنايت و خيانت به مردم تحت ستم خود منافع و اهدافي كثيف و استعماري را تامين نمايند، ديگر نقض آشكار قوانين بين المللي و حقوق بشر و مشاركت در جنايت محسوب مي شود و بايد با چنين سياست و منافع و رسانه هايي به مقابله برخاست.
يكي از رسانه هاي فارسي زباني كه چنين سياست كثيفي را بيش از شصت سال است در حمايت از رژيم هاي ديكتاتوري در كشور ما ايران به موذيانه ترين و رذيلانه ترين شيوه دنبال كرده و مي كند، راديو و تلويزيون فارسي ” بي بي سي ” است كه بنابه همين ماهيت كثيف و ضد ايراني از سوي مردم ايران «آيت الله بي بي سي » نامگذاري شده و لقب گرفته است.
آخرين و تازه ترين محصول «آيت الله بي بي سي» در پليدي و رذالت پيشگي و همدستي و حمايت آشكار از رژيم سراپا ننگين و ضد ايراني و ضد انساني ولايت فقيه، آن هم درست همزمان با سالگرد قتل عام زندانيان در سال شصت و هفت و پس از زهر خور شدن اين رژيم، در برنامه «پرگار» اينجا اين رسانه به بازار شكنجه و شقاوت عرضه شد، كه براستي بوي تعفن يك سياست كثيف را به مشام هر ايراني با شرف و غيرت ملي مي رساند.
موضوع برنامه و تركيب شركت كنندگان در برنامه ميزگرد«پرگار آيت الله بي بي سي» به خوبي گويا و اظهر من الشمس است.
«ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در ایران پیش از انقلاب، چگونه دستگاهی بود؟ در برخورد با مخالفان چه رفتاری داشت و تا چه حد در انجام وظیفهای که به آن محول شده بود، کارآمد بود؟
مهمانهای برنامه: احمد فراستی از رهبران عملیاتی اداره سوم ساواک (سرشكنجه گر ساواك)، عرفان قانعیفرد تاریخنگار (وزارت اطلاعات رژيم آخوندي) سعید شاهسوندی زندانی سیاسی هم در دوره پهلوی دوم و هم در جمهوری اسلامی (كسي كه پس از همكاري با دژخيمان و با عنايت خامنه اي و براي ماموريت هاي محوله به خارج فرستاده شد تا اداي دين خود نسبت به رژيم خميني را تكميل نمايد!) و مصطفی مدنی، زندان سیاسی در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران». (يك بريده و نادم كه اكنون با سرشكنجه گر خود به بحث و ديالوگ متمدنانه نشسته است!)
سناريويي كه بي بي سي نوشته و پرگار خود را حول آن مي چرخاند، سفيد سازي و تبرئه شكنجه و شكنجه گران به هدف در بردن رژيم زندان و شكنجه و اعدام ولايت فقيه است. كاري مشمئزه كننده كه فقط «آيت الله بي بي سي» از عهده آن بر مي آيد و در آن بسيار كاركشته و خبره مي باشد. اما براي در بردن مجرمين با سابقه و پلاك داري مانند ساواك شاه و شيخ كه پرونده اي سنگين و قطور در جنايت هاي اعلام شده وافشا شده دارند و يكي از آنها سالهاست مْرده چه كسي را بر كرسي اتهام بايد نشاند؟ پرسشي است كه در حرف هاي يكي از سردژخيمان ساواك پاسخش دريافت ميشود آنجا كه با نقل ادعاهاي دروغين يك مامور وزارت اطلاعات رژيم در آلمان به نام «علي اكبر راستگو» سازمان مجاهدين خلق ايران را به داشتن زندان و شكنجه متهم مي كند، تكرار همان اتهام خميني كه مجاهدين خودشان، خودشان را شكنجه مي كنند بعد اين را به خميني و رژيمش نسبت ميدهند!
اينجا دم خروس يك خط جديد براي در بردن دستگاه سركوب رژيم آخوندي پس از زهر خوري و بن بستي كه دستگاه سركوب رژيم در آن گرفتار آمده است بيرون مي زند كه ادامه اين دم خروس را در سايت « ايران واير» اينجا مي بينيم كه با يك ترفند فريبنده البته براي ابلهاني مانند دست اندركاران اين سايت جار كشي ميشود:
« خیاط در کوزه؛ سر بازجوی زندانیان مجاهدین خلق در زندان اوین... «علوی» را خیلی از هواداران «سازمان مجاهدین خلق» که در 20 سال گذشته کارشان به وزارت اطلاعات و بازداشت و دادگاه افتاده است، خوب می شناسند؛ کارشناس ارشد حوزه سازمان مجاهدین خلق که در زبان جمهوری اسلامی به آن «نفاق» می گویند .
علوی 50 ساله، 20 سال به عنوان کارشناس بلامنازع وزارت، پرونده های هواداران سازمان را در دست داشت. او با زندانیان دوره های مختلف سازمان که پس از انقلاب به طور مکرر به زندان آمده و چند سالی را حبس کشیده و رفته اند، ارتباط نزدیک داشته است. بسیاری از آن ها با امضای او راهی حبس های کوتاه مدت، بلند مدت، تبعید، آزاد و حتی اعدام شدند و بسیاری هم هنوز با همین امضا در زندان های گوشه و کنار کشور در حال تحمل دوران مجازات خود هستند.
اما اکنون نزدیک به یک سال است که هیچ خبری از «علوی» نیست. او دیگر با خانواده های زندان رفته و آزاد شده و یا زندانیان تماس ندارد، زندگی، شغل، تحصیل و سایر امورات آن ها را در بیرون از بازداشتگاه کنترل نمی کند و شخص دیگری پرونده مجاهدین را در وزارت اطلاعات به دست گرفته است.
علوی کجا است ؟ چه بر سر این کارشناس ارشد وزارت اطلاعات آمده است؟ این سوالی است که این روزها پیرامون پرونده این بازجوی سابق و سرتیم پرونده های بزرگی چون «گروه مهدویت» و قتل های زنجیره ای وجود دارد .
سوال ها در پرونده این بازجوی وزارت اطلاعات که در کارنامه خود پرونده سازی و تلاش برای اعدام «محمدعلی حاج آقايی»، «جعفر کاظمی» و«غلامرضا خسروی»، از بازداشت شدگان پس از انتخابات 88 را دارد، از آن جا آغاز شد که در بهار 93 کارکنان زندان اوین و بند 209 امنیتی آن از اشغال چند سوییت مجهز این بند در طبقه پایین آن خبردار شدند که به کارکنان متخلف وزارت اطلاعات اختصاص دارد؛ زندانیانی که هنگام خطاب قرار داده شدن از سوی نگهبانان، فقط یک شماره اند.
علوی به همراه عده ای از بازجویان و کارکنان وزارت اطلاعات از اواخر زمستان سال 92 به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و یا به تعبیر جمهوری اسلامی، «گروهک نفاق» بازداشت شده و تحت بازجویی قرار دارند؛ اتهامی که توسط همین بازجو و تیم همکارش به عده زیادی در طول دو دهه گذشته زده شد! ... در پی مشخص شدن شکنجه متهمان و سناریوسازی تیم بازجویان برای تطهیر حکومت و انتساب قتل ها به عده ای خودسر، اراده سیاسی دولت خاتمی مانع از انحراف پرونده شد. تیم بازجویان پرونده در وزارت اطلاعات تغییر کرد و پرونده به دست علوی افتاد تا کار تفکیک اطلاعات از داستان را از میان صدها صفحه اعترافات ساختگی و تحت شکنجه که توسط اعضای تیم بازجویی و سر تیم آن ها، «جواد عباسی کنگوری»، معروف به «جواد آزاده» گرفته شده بود، بر عهده گیرد.
در جریان این تغییرات در مسوول پرونده بود که صابون علوی در جریان پرونده قتل های زنجیره ای به تن دکتر «ناصر زرافشان»، از وکلای نامدار پرونده قتل های زنجیره ای نیز خورد .
علوی سپس به عنوان سربازجو یا کارشناس پرونده مجاهدین خلق (به تعبیر حکومت، «منافقین») در وزارت اطلاعات ارتقا یافت و نزدیک دو دهه زندگی و مرگ و آزادی و اسارت اغلب زندانیان مرتبط به سازمان در سراسر کشور به دست او افتاد.
علوی همچنین نقش موثری در تشدید احکام زندانیان مجاهدین خلق داشت به گونه ای که پس از صدور حکم سه سال حبس برای غلامرضا خسروی، از هواداران این سازمان به اتهام کمک مالی به «سیمای مقاومت» در دادگاه شهرستان، به طرز غیرقانونی پرونده را که با رای دادگاه تجدید نظر و تشدید حکم به شش سال قطعیت پیدا کرده بود، ابتدا به تهران منتقل کرد و سپس آن را نزد قاضی «پیرعباسی» در شعبه 26 به اتهام محاربه، به اعدام ارتقا داد.
در جریان چهار سال انفرادی و دو سال حضور غلامرضا خسروی در بند 350 ، بارها و بارها علوی در دیدار با او سعی کرد وی را به نوشتن درخواست عفو و بخشش متقاعد کند که با مخالفت خسروی و در نهایت به اعدام وی در بهار 1393 منجر شد.
اکنون مشخص شده است مردی که در 20 سال گذشته صدها زندانی منتسب به سازمان مجاهدین خلق را در زندان های ایران بازجویی و در نهایت آن ها را محکوم کرده است، خود با اتهام ارتباط با مجاهدین، ماهها است تحت بازجویی در یکی از سلول های طبقه زیرین بند 209 قرار دارد .»
ملاحظه مي شود كه چگونه « پرگار آيت الله بي بي سي » با چرخيدن بر مدار شكنجه و اعدام خط سفيد سازي و در بردن دستگاه جهنمي شاه براي در بردن دستگاه جهنمي شيخ با نشاندن قربانيان آن بر صندلي اتهام استارت ميخورد و براي جا انداختن اين خط رسانه هاي وابسته به وزارت اطلاعات رژيم آخوندي مانند «ايران واير» هم وارد ميشوند و ضرورت و ظيفه مقابله با آن را به ما ايرانيان بويژه نيروهاي سياسي و انقلابي گوشزد مي كند. ضرورت و وظيفه مقابله با هدف شوم و پليدي كه براي توجيه و تبرئه و سفيد سازي بساط زندان و شكنجه و اعدام درست همزمان با سالگرد قتل عام هزاران زنداني سياسي توسط « بي بي سي » برنامه ريزي و تبليغ و تئوريزه مي شود.
منطقي هم به نظر نمي رسد كه جز اين انتظاري داشت و كسي مخالفتي با اين هدف ندارد. اما هنگامي كه منافع اين دولت ها با منافع رژيم هاي ديكتاتوري پيوند مي خورد و اي
ن رسانه ها به ابزاري براي توجيه و تبرئه نه فقط منافع دولت هاي مطبوع، بلكه جنايت هاي رژيم هاي ديكتاتوري مي شوند و آب به آسياب آنها مي ريزند تا با ادامه جنايت و خيانت به مردم تحت ستم خود منافع و اهدافي كثيف و استعماري را تامين نمايند، ديگر نقض آشكار قوانين بين المللي و حقوق بشر و مشاركت در جنايت محسوب مي شود و بايد با چنين سياست و منافع و رسانه هايي به مقابله برخاست.
يكي از رسانه هاي فارسي زباني كه چنين سياست كثيفي را بيش از شصت سال است در حمايت از رژيم هاي ديكتاتوري در كشور ما ايران به موذيانه ترين و رذيلانه ترين شيوه دنبال كرده و مي كند، راديو و تلويزيون فارسي ” بي بي سي ” است كه بنابه همين ماهيت كثيف و ضد ايراني از سوي مردم ايران «آيت الله بي بي سي » نامگذاري شده و لقب گرفته است.
آخرين و تازه ترين محصول «آيت الله بي بي سي» در پليدي و رذالت پيشگي و همدستي و حمايت آشكار از رژيم سراپا ننگين و ضد ايراني و ضد انساني ولايت فقيه، آن هم درست همزمان با سالگرد قتل عام زندانيان در سال شصت و هفت و پس از زهر خور شدن اين رژيم، در برنامه «پرگار» اينجا اين رسانه به بازار شكنجه و شقاوت عرضه شد، كه براستي بوي تعفن يك سياست كثيف را به مشام هر ايراني با شرف و غيرت ملي مي رساند.
موضوع برنامه و تركيب شركت كنندگان در برنامه ميزگرد«پرگار آيت الله بي بي سي» به خوبي گويا و اظهر من الشمس است.
«ساواک، سازمان اطلاعات و امنیت کشور در ایران پیش از انقلاب، چگونه دستگاهی بود؟ در برخورد با مخالفان چه رفتاری داشت و تا چه حد در انجام وظیفهای که به آن محول شده بود، کارآمد بود؟
مهمانهای برنامه: احمد فراستی از رهبران عملیاتی اداره سوم ساواک (سرشكنجه گر ساواك)، عرفان قانعیفرد تاریخنگار (وزارت اطلاعات رژيم آخوندي) سعید شاهسوندی زندانی سیاسی هم در دوره پهلوی دوم و هم در جمهوری اسلامی (كسي كه پس از همكاري با دژخيمان و با عنايت خامنه اي و براي ماموريت هاي محوله به خارج فرستاده شد تا اداي دين خود نسبت به رژيم خميني را تكميل نمايد!) و مصطفی مدنی، زندان سیاسی در پیش و پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران». (يك بريده و نادم كه اكنون با سرشكنجه گر خود به بحث و ديالوگ متمدنانه نشسته است!)
سناريويي كه بي بي سي نوشته و پرگار خود را حول آن مي چرخاند، سفيد سازي و تبرئه شكنجه و شكنجه گران به هدف در بردن رژيم زندان و شكنجه و اعدام ولايت فقيه است. كاري مشمئزه كننده كه فقط «آيت الله بي بي سي» از عهده آن بر مي آيد و در آن بسيار كاركشته و خبره مي باشد. اما براي در بردن مجرمين با سابقه و پلاك داري مانند ساواك شاه و شيخ كه پرونده اي سنگين و قطور در جنايت هاي اعلام شده وافشا شده دارند و يكي از آنها سالهاست مْرده چه كسي را بر كرسي اتهام بايد نشاند؟ پرسشي است كه در حرف هاي يكي از سردژخيمان ساواك پاسخش دريافت ميشود آنجا كه با نقل ادعاهاي دروغين يك مامور وزارت اطلاعات رژيم در آلمان به نام «علي اكبر راستگو» سازمان مجاهدين خلق ايران را به داشتن زندان و شكنجه متهم مي كند، تكرار همان اتهام خميني كه مجاهدين خودشان، خودشان را شكنجه مي كنند بعد اين را به خميني و رژيمش نسبت ميدهند!
اينجا دم خروس يك خط جديد براي در بردن دستگاه سركوب رژيم آخوندي پس از زهر خوري و بن بستي كه دستگاه سركوب رژيم در آن گرفتار آمده است بيرون مي زند كه ادامه اين دم خروس را در سايت « ايران واير» اينجا مي بينيم كه با يك ترفند فريبنده البته براي ابلهاني مانند دست اندركاران اين سايت جار كشي ميشود:
« خیاط در کوزه؛ سر بازجوی زندانیان مجاهدین خلق در زندان اوین... «علوی» را خیلی از هواداران «سازمان مجاهدین خلق» که در 20 سال گذشته کارشان به وزارت اطلاعات و بازداشت و دادگاه افتاده است، خوب می شناسند؛ کارشناس ارشد حوزه سازمان مجاهدین خلق که در زبان جمهوری اسلامی به آن «نفاق» می گویند .
علوی 50 ساله، 20 سال به عنوان کارشناس بلامنازع وزارت، پرونده های هواداران سازمان را در دست داشت. او با زندانیان دوره های مختلف سازمان که پس از انقلاب به طور مکرر به زندان آمده و چند سالی را حبس کشیده و رفته اند، ارتباط نزدیک داشته است. بسیاری از آن ها با امضای او راهی حبس های کوتاه مدت، بلند مدت، تبعید، آزاد و حتی اعدام شدند و بسیاری هم هنوز با همین امضا در زندان های گوشه و کنار کشور در حال تحمل دوران مجازات خود هستند.
اما اکنون نزدیک به یک سال است که هیچ خبری از «علوی» نیست. او دیگر با خانواده های زندان رفته و آزاد شده و یا زندانیان تماس ندارد، زندگی، شغل، تحصیل و سایر امورات آن ها را در بیرون از بازداشتگاه کنترل نمی کند و شخص دیگری پرونده مجاهدین را در وزارت اطلاعات به دست گرفته است.
علوی کجا است ؟ چه بر سر این کارشناس ارشد وزارت اطلاعات آمده است؟ این سوالی است که این روزها پیرامون پرونده این بازجوی سابق و سرتیم پرونده های بزرگی چون «گروه مهدویت» و قتل های زنجیره ای وجود دارد .
سوال ها در پرونده این بازجوی وزارت اطلاعات که در کارنامه خود پرونده سازی و تلاش برای اعدام «محمدعلی حاج آقايی»، «جعفر کاظمی» و«غلامرضا خسروی»، از بازداشت شدگان پس از انتخابات 88 را دارد، از آن جا آغاز شد که در بهار 93 کارکنان زندان اوین و بند 209 امنیتی آن از اشغال چند سوییت مجهز این بند در طبقه پایین آن خبردار شدند که به کارکنان متخلف وزارت اطلاعات اختصاص دارد؛ زندانیانی که هنگام خطاب قرار داده شدن از سوی نگهبانان، فقط یک شماره اند.
علوی به همراه عده ای از بازجویان و کارکنان وزارت اطلاعات از اواخر زمستان سال 92 به اتهام ارتباط با سازمان مجاهدین خلق و یا به تعبیر جمهوری اسلامی، «گروهک نفاق» بازداشت شده و تحت بازجویی قرار دارند؛ اتهامی که توسط همین بازجو و تیم همکارش به عده زیادی در طول دو دهه گذشته زده شد! ... در پی مشخص شدن شکنجه متهمان و سناریوسازی تیم بازجویان برای تطهیر حکومت و انتساب قتل ها به عده ای خودسر، اراده سیاسی دولت خاتمی مانع از انحراف پرونده شد. تیم بازجویان پرونده در وزارت اطلاعات تغییر کرد و پرونده به دست علوی افتاد تا کار تفکیک اطلاعات از داستان را از میان صدها صفحه اعترافات ساختگی و تحت شکنجه که توسط اعضای تیم بازجویی و سر تیم آن ها، «جواد عباسی کنگوری»، معروف به «جواد آزاده» گرفته شده بود، بر عهده گیرد.
در جریان این تغییرات در مسوول پرونده بود که صابون علوی در جریان پرونده قتل های زنجیره ای به تن دکتر «ناصر زرافشان»، از وکلای نامدار پرونده قتل های زنجیره ای نیز خورد .
علوی سپس به عنوان سربازجو یا کارشناس پرونده مجاهدین خلق (به تعبیر حکومت، «منافقین») در وزارت اطلاعات ارتقا یافت و نزدیک دو دهه زندگی و مرگ و آزادی و اسارت اغلب زندانیان مرتبط به سازمان در سراسر کشور به دست او افتاد.
علوی همچنین نقش موثری در تشدید احکام زندانیان مجاهدین خلق داشت به گونه ای که پس از صدور حکم سه سال حبس برای غلامرضا خسروی، از هواداران این سازمان به اتهام کمک مالی به «سیمای مقاومت» در دادگاه شهرستان، به طرز غیرقانونی پرونده را که با رای دادگاه تجدید نظر و تشدید حکم به شش سال قطعیت پیدا کرده بود، ابتدا به تهران منتقل کرد و سپس آن را نزد قاضی «پیرعباسی» در شعبه 26 به اتهام محاربه، به اعدام ارتقا داد.
در جریان چهار سال انفرادی و دو سال حضور غلامرضا خسروی در بند 350 ، بارها و بارها علوی در دیدار با او سعی کرد وی را به نوشتن درخواست عفو و بخشش متقاعد کند که با مخالفت خسروی و در نهایت به اعدام وی در بهار 1393 منجر شد.
اکنون مشخص شده است مردی که در 20 سال گذشته صدها زندانی منتسب به سازمان مجاهدین خلق را در زندان های ایران بازجویی و در نهایت آن ها را محکوم کرده است، خود با اتهام ارتباط با مجاهدین، ماهها است تحت بازجویی در یکی از سلول های طبقه زیرین بند 209 قرار دارد .»
ملاحظه مي شود كه چگونه « پرگار آيت الله بي بي سي » با چرخيدن بر مدار شكنجه و اعدام خط سفيد سازي و در بردن دستگاه جهنمي شاه براي در بردن دستگاه جهنمي شيخ با نشاندن قربانيان آن بر صندلي اتهام استارت ميخورد و براي جا انداختن اين خط رسانه هاي وابسته به وزارت اطلاعات رژيم آخوندي مانند «ايران واير» هم وارد ميشوند و ضرورت و ظيفه مقابله با آن را به ما ايرانيان بويژه نيروهاي سياسي و انقلابي گوشزد مي كند. ضرورت و وظيفه مقابله با هدف شوم و پليدي كه براي توجيه و تبرئه و سفيد سازي بساط زندان و شكنجه و اعدام درست همزمان با سالگرد قتل عام هزاران زنداني سياسي توسط « بي بي سي » برنامه ريزي و تبليغ و تئوريزه مي شود.