پاسخ سعيد ماسوري به ” گروهي برگ چركين تار چركين پود” : چه كسي بايد طلب عفو كند؟

” اي درختان عقيم ريشه تان در خاكهاي هرزگي مستور
يك جوانه ارجمند از هيچ جاتان رْست نتواند
اي گروه برگ چركين تار چركين پود
يادگار خْشكسالي هاي  گردآلود
هيچ باراني شما را  شْست نتواند” 
شعري از مهدي اخوان ثالث
سعيد ماسوري در پاسخ به بازجويان مي نويسد:
چندي است از زندانيان سياسي ( ازجمله خود من )ميخواهند که درخواست عفو بنويسند، گويي که از اول زندانيان سياسي تنها به خاطر منافع شخصي خودشان به زندان افتاده اند و حال هم بايد براي نجات جان خودشان ، درخواست عفو کنند. برخي هم جديدا و به بهانه عيد فطر و....به درگاه مراجع به اصطلاح تقليدکه خود عمله جور بوده اند ، استغاثه ميکنند.... که آقايان مراجع : شما وساطت کنيد وبخواهيد که زندانيان سياسي را مورد عفو و شفقت ملوکانه قرار دهند و آزاد کنند ...!!!
انگار نه انگار که بيش از سه دهه است که حقوق ملتي به تمامي به تاراج رفته واز اوليه ترين حقوق انساني محروم گشته و جز زندان و اعدام حقي برايشان قائل نبوده اند .... آري ...همه اينها را بايد ناديده گرفته وتنها براي آزادي فرد خودشان ، درخواست عفو کنند .
عين همين قضيه " جشن و پايکوبي " بر سر مذاکرات هسته ايي است ... که بياييد آن همه منافع ملي بر باد رفته را ناديده گرفته ، آن همه محروميت و فقر و فشار اقتصادي و....که بر مردممان تحميل شده را ناديده گرفته و حال که توافق شده با هم جشن بگيريم و البته هيچکس هم حق ندارد بپرسد که پس مسئول اين همه فجايع انساني واقتصادي که يک قلمش را اين روزها معلمان و پرستاران شجاع و آزاده کشورمان در استيفاي حقوق عقب افتاده و پايمال شده شان ، فرياد ميزنند و حتي زندان آمدن را هم شجاعانه پذيرفته اند ، کيست ؟ اين سؤالها ممنوع است و بي خيال همه اينها ، بياييد جشن بگيريم ...!!!
راستي در اين مورد نبايد به جاي انتظارجشن و هلهله از مردم ايران ، که دار و ندارشان را بخاطراين ماجراجوييهاي هسته ايي ، بر باد داده ايد ، از مردم ايران حداقل يک عذر خواهي خشک وخالي بکنيد ؟ في الواقع چه کسي بايد طلب عفو بکند ؟؟؟ شما بايد از مردم ايران و بعد هم از زندانيان سياسي آنها ، طلب عفو بکنييد يا مردم و زندانيان بايد طلب عفو بکنند ؟
با اين منطق و ادعايي که شما اقامه ميکنيد لابد همه قربانيان " آشويتس " بايد توبه وبعد طلب عفو ميکردند و قطعا بعد از تسليم شدن آلمان که ديگرتوان ادامه جنگ را نداشت ، نوبل صلح را هم بايد به " ژنرال آلفرد يودل " نماينده هيتلرکه صلحنامه ( تسليم نامه ) را امضاء کرد ، ميدادند ؟؟؟ و بعد هم جشن و پايکوبي !؟؟ خير ، دنيا اينقدر هم که شما تصور ميکنيد بي حساب و کتاب نيست و قطعا " نرويد ز تخم بدي بار نيک " و باز به قول سعدي و براي ختم کلام :
همينت بسند است اگر بشنوي
که گر خار کاري سمن ندروي
سعيد ماسوري
تير ١٣٩٤ زندان رجايي شهر